بی کس مانده

《بی کس مانده》

با کسانی سفر کردم

که در هر ایستگاه، من را جا گذاشتند

و تنها قطار بود که دوستم داشت.

با کسانی به رستوران‌های روشن رفتم

که حتی نگاهی گرم،

در فنجان سردِ چایشان نریختند.

و گریستم،

در سوگِ کسانی

که خنده‌هایشان بوی مرگ اشک‌های من می‌داد.

#شاهرخ_خیرخواه

#بخشی_ازرمان۷۷