شاهرخ خیرخواه زاده۱۳آبان۱۳۵۷ازشهررشت،فارغ تحصیل مهندسی شیمی،نویسنده رمان مقاله وآرایه های ادبی
خشم زمستان
#خشم_زمستان
زمستان خشمگین بودو
هر کجا بود برف!
جز ناله های باد
کس نمی زد بامن حرف،
چه آرزو داشتم گور را
پایان باشکوه بنوازد سور را،
لحظه چند_هیمه ای در میانم جان گرفت!
شرری کرد و بُور آتش را خان گرفت،
گرم شد هر فراسو در میان
گویی بزمی باشکوهی از جنیان!
بر زوال من بسی گرما فزون تر گشت
تب به اولا رسید
شعورم از عرق تر گشت!،
گورکنی پیش آمد با نوید آزادگی
با تلّی از خاک هایی که
آکنده بودندازدلدادگی،
شرم را قی کردم با شعف
ناگهان مرگ_انزال گشت
در حرارت خاک وهیمه وآتش بسی
خشم زمستان آوار گشت،
شنیدم که برف در پایان اینچنین
نوحه سر میداد
نوحه ای در بتن جبین؛
ما به سوز اندوه ها گران آمده ایم
خنده کم بود
گریه فزون داده ایم،
سلطه طاعونِ شهوت آستان شماست
این شکوه تان بود
که مابه گور دل داده ایم....
#شاهرخ_خیرخواه
مطلبی دیگر از این انتشارات
عروسک در پس شیشه
مطلبی دیگر از این انتشارات
بلوغ تنهایی
مطلبی دیگر از این انتشارات
جنگل کور