شاهرخ خیرخواه زاده۱۳آبان۱۳۵۷ازشهررشت،فارغ تحصیل مهندسی شیمی،نویسنده رمان مقاله وآرایه های ادبی
خون گردد آن دلی که
#خون_گردد_دلی
محمدرضا شمس میگوید؛
بشکند آن قلمی که ننویسد از حق..
کنون گویم
خون گردد دلی که نگوید از حق،
دل آناست که از ظلم بگیرد مطلق
شمشیرباید کشید و درمیانه میدان بود،
سر نبایدخم کرد براین قرامساقان ناحق.
#شاهرخ_خیرخواه
اما استاد گرامی میفرماید ؛
بشکند آن قلمی که ننویسد از حق
قلم آناست که از حق بنویسد مطلق
مَرد آزاده چنان سَروِ سهی راست بوَد
تاک سان خم نشود نزد قماس ناحق
آنکه نشناخت خدا را ز تدابیر و خِرد
به نسیمی بشود پایهی ایمانش، لق
شاعر آناست که اندیشه کند در همه حال
نه که در بحر، معلّق بشود چون زورق
هستم آزاده و خود را نفروشم به دو نان
نزد دونان؛ که بنامند مرا ، یک احمق
نانِ آزاده شود پخته به سختی و تعب
در تنوری که بوَد شعلهاش از داغ عرق
چشم دل باز کن ای بسته نگاه خود را
تا ببینی ز تن جامعهات، رفته رمق
حرفِ حق گرچه که بازار ندارد اکنون
نیست تردید که یک روز، بگیرد رونق
آنکه دوری کند از مَردمِ درد آدم نیست
آدم آن است که بر مَردم، گردد ملحق
از تملّق، شده دارای مقام و عنوان ـ
آنکه افکارش گردیده ز ناحق مشتق
گر که از فرط فرومایگیاش غرّه شده
نیست آگاه، که افتاده درون خندق
دور نبوَد که کند روز ریاکار، غروب
شام ما نیز شود روز، پس از صبح فلَق
تشت رسواییاش از بام چو افتد آن روز
بکند گوش فلک، کر، ز صدای تق تق
زار و شرمنده و درمانده شود از کردار
چون به مُردابٍ رذالت، بشود مستغرق
(ساقیا) چونکه به آزادهدلی زیستهای
حقنویسی تو برده ز همه، گوی سَبَق.
سید محمدرضا شمس (ساقی)

منجی بوسه ام
وقتی یهود فتنه میکند
یک شعرقدیمی برای یک خاطره قدیمی