رحم

#رحم
هنوز در رحم‌ خدا بودم که جهان بامن حرف میزد!
از جوهره تعالی می مکیدم و همچنان
شهوت نیز بامن حرف میزد!،
هنوز در تکامل گام هایم مانده بودم که
جاده ها بامن حرف میزد،

هنوز در احرام بودم
هنوز در مراسم عشای ربانی بودنم
هنوز در کنیسه ای
در قبایل دور دست بودم که
شیطان بامن حرف میزد!،

من از رحم خدا افتادم
انسان شدم
از ساقه های گندم و
گوشت تناول کردم،
به نام عشق همخوابگی ها داشتم !!
بر صلات مومنان تکبیر میگفتم که
ناگهان
شیطان صدایم زد
و
بی هیچ ادراکی
از آهن گفت،
از نفت
از عرق کارِ کارگران در معدن که پول میشود،
وآنقدر گفت و گفت و گفت
تا رحم مادرم از یادم رفت!!

آمدم بر کبریا بنشینم
که ملک الموت گفت سلام.....
#شاهرخ_خیرخواه