روزی خواهد آمد

روزى خواهد آمد

كه از نفس خود خسته می‌گذری،

ماه در چشمت كوچك مى‌شود

و رود، به آرامى تو را به خيالش مى‌برد.

در آن دم،

نه ناقوسى خواهد تپيد

نه كسى در جستجوى نجات خواهد بود.

تنها نسيمي می‌وزد از شاخه‌ای خیس،

و پرنده‌ای در خواب،

به سمت روشنايى می‌پرد.

شايد ياد عشقى دور

از ميان مهِ باران

در تو بيدار شود،

و اشكی كه می‌غلتد

تنها تكرار زندگی باشد

بر برگى افتاده در آب.

آن روز،

آرى، مى‌آيد—

در نگاه بى‌نام درخت،

در آرامشِ رها شدن.

#شاهرخ_خیرخواه

#شاهرخ_خيرخواه