میدانی الهه اشعارم؟

مي كشم دستي بر سرپنجه خيال
يك اه، افسوسي ازآرزوهاي محال،
درقریه اشعارم گم مي شوم
پنهان درابیاتی متوسل به فال،

به ترنم باران دارم اشارتي
چند قطره باران شعر مي شود
چند ابرك تيره مي بارد
شاعره ای عاشق مي شود،

هيچ دراين شهر ازمن
كه شعرهايم غزل نيست
خبري نيست،
هيچ غزلي هم
دزدكي به خوابم نمي آيد"
شعرهايم رديف نمي شود،

ودر جام سرخ بوسه ام
هيچ گونه اي
آرام نمي گيرد!


ميداني؛
اي الهه اشعارم
هيچ شعري
ازگذر نفس ها جان نمي گيرد_مگر اشك
دراين بين_پادرمياني كند__،
#شاهرخ_خيرخواه
#شعرقدیمی۱۳۸۶