و روزی شیطان

مثل شاعرها،

بودا شد،

دست بر پیشانیِ باد کشید،

و در دهلیزِ خاموشِ تکرار،

روحش در گرده‌ی غبار گم شد.

مثل شاعرها

مسیح شد

با واژه‌ها نان بخشید،

و آن‌قدر از عشق حرف زد

که آخر

به صلیبِ خود آویختنش.

شب که پایین می‌آمد

در خلوتِ کوه،

با خدایِ بی‌نامِ شعرهایش سخن می‌گفت.

و روزی

شیطان از لایِ طنینِ برگ‌ها

در گوشش زمزمه کرد،

و مرد مقدس شد.

اما

دیگر شعر

از لبِ او نمی‌ریخت...

#شاهرخ_خیرخواه

#شاهرخ_خیرخواه