.... آخ که چه حس خوبی داره نوشتن ...
بیا روی آب و نفس بکش !
هوووی کجا عامو یواش چه خبره ؟
گازشو گرفتی تخته گاز داری میری .... درسته زندگی به پای کسی صبر نمی کنه ولی با این شدت و حدت که داری میری موتورت میترکه فدات شم...
از یه نهنگ بالغ و عاقل یاد بگیر میاد بالا نفس میکشه بعدش دوباره میره پایین . تو زندگی یه جاهایی آدم باید بایسته و نفس تازه کنه و الا کم میاره و شاتون میزنه
خب حالا که وایستادی هم نفس تازه کن هم ببین چی میگم
درسته که باید برای رسیدن به خواسته هامون تلاش کنیم و بی وقفه کار کنیم اما یه جاهایی هم باید نفس تازه کنیم
اگه از تهران تا مشهد رو یسره بگازی خب وسط راه بنزینت تموم میشه یا حداقل از خستگی خوابت میبره و باید بیان از کنار جاده جمت کنن ... بد میگم ... نه خدایی بد میگم ؟
آفرین پسر خوب حالا برو سر و صورتت رو هم بشور یه بنزینی بزن یه کیک و نوشابه ای بزن تو رگ بعدش که حالت جا اومد بشین پشت رول و بزن به جاده ..
آباریکلا قربونت ... خوش گذشت .... گود بای
به امید اینکه یه جایی یه زمانی توی این کره خاکی دوباره ببینمت ... بوس . بوس خداحافظ
مطلبی دیگر از این انتشارات
کایوت ( قسمت سیزدهم )
مطلبی دیگر از این انتشارات
باقیمانده تنها?
مطلبی دیگر از این انتشارات
من و من ، ماه و جزیره