احساس سوختن به تماشا نمیشود؛ آتش بگیر، تا که بدانی چه میکشم
هیس! بشنوید
زمستان نیامده اما حال و هوای پاییز، زمستانی است
عزیزِ من در راه است، زمستان...
فصل سکوت فصل شنيدن؛ و چه بسا این یعنی کمی آرام بنشینیم و چشم هارا ببندیم و فقط بشنویم
صدای درختان و باد را، صدای نفس ها و صدای یار...
شاید نیاز شد قدم بزنیم، یا روی نیمکت یک پارک تنها بنشینیم و باز هم بشنویم
بوقِ منحوس ماشین ها، خنده های کریه دختر و پسر های لاابالی و صدای قدم های سگان ولگرد همه زیبا و روح بخش اند.
در همه چیز حس خوبی نهفته است تا قبل از آنکه چای سرد شود...
قلب ما برای ما همیشه چای میریزد، قلب نباید سرد شود.
قلبم سرد شد، غم چیره شد و گوش هایم را کر کرد
گوشه ای تاریک و خلوت بودم حس میکردم حق من هرچه هست این نیست که هست.
برای سومین بار در طول عمر ۱۹ ساله ام تصمیم گرفتم رو به سیگار بیارم.
و اما سیگار، وسیله ای برای تصویر سازی منفی از خود در ذهن دیگران.
خیلی هم گران نبود، آرامم هم نکرد فقط تا عمر داشت تنهایی ام را پر کرد...
به سراغش نمیروم، به بد نامی اش نمی ارزد، اگر عذابم ندهند...
شب ها نمیخوابم، روی تخت دراز میکشم و فقط میشنوم، صدای سکوت را که گاهی فریاد میزند؛ صدای لب هایم را که از من تمنای تبسم دارند...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تنها...(3)
مطلبی دیگر از این انتشارات
آتش درون
مطلبی دیگر از این انتشارات
کایوت ( قسمت چهارم )