هیچکاک و سینه فیلیا

یک سینه فیلیا یا عشق سینما بسته به عصری در ان زندگی میکند با فیلم هایی متفاوت این عشق را اغاز میکند ولی پای ثابت همه این مجموعه اغازگر قطعا هیچکاک است و در شاید گل سرسبد مجموعه را شکل دهد. هیچکاک در طول تاریخ سینما بسیاری از افراد را عشق سینما کرد و بعدها این افراد خود کارگردانانی به نام شدند مانند تروفو ، گدار و دیگران.

اما چرا؟ شاید فیلم های هیچکاک اخرین پناهگاه سینما بود که مخاطبش به معنای واقعی کلمه همگان بودند. از خانواده های معمولی که فقط قصد گذراندن اخر هفته ای پرهیجان دارند ، تا خوره های سینما که در بارها در صف سینما هایی که پخش فیلم های هیچکاک بود ایستاده و ده باره یا حتی بیشتر به تماشای انان می نشستند ، و تا روشنفکران و منتقدانی که زیر و بم سینما را میدانند و اندک فیلمی را به مثابه فیلمی خوب میپذیرند. او همه را مجذوب هنر خود کرده . اما هر وقت از هنرمندی خلاق و چیره دست صحبت میکنیم ، تصویر فیلسوفی ارزشمند با شخصیتی والا و روشنفکر در نظرمان می اید که حوصله کسی را نداشته و وقت ملاقات نمیدهد! هیچکاک همه این ها هست و هیچ کدام نیست ! دیوید تامسن منتقد انگلیسی در مقاله ای که در باب هیچکاک تنظیم میکند میگوید" به نظر من حقیقت ان است که او خود ، فیلم هایش را درک نکرده است"
در مصاحبه هایی که از هیچکاک وجود دارد ، همیشه اورا فردی شوخ طبع و بذله گو میبینیم که بنظر نمی اید اثار فاخر و عمیقی مانند روانی و یا سرگیجه را بسازد ولی هوشمندی زیر این ظاهر سطحی نهفته است که به زیبایی به بیرون راه پیدا کرده است . راهی که از مسیر خلاقیت بی نظیرش نمایان میشود و هر لحظه خودنمایی میکند.

هیچکاک یک نابغه پول ساز است . روانی یکی از بهترین های سود را در تاریخ سینما داشته است. او با تذهیب میان نویس ها کارش را در سینما شروع کرد و پیش از انکه به کارگردانی ارتقا مقام یابد ، یک فیلم نامه نویس بود. در 1921 پس از بیماری کارگردان فیلم {همیشه به همسرتان بگویید} در استودیو ایسلینگتون ان را به پایان برد. او در مقام دستیار کارگردان و طراح صحنه زمانی که هنوز فیلمسازی به وسیله اتحادیه های تجاری سازمان نیافته بودند ، به کارش ادامه داد. پیش از انکه صدا در میان پروژه حق السکوت وارد گود شود او دو فیلم صامت را کارگردانی کرد و قبل از سفر به امریکا و ساختن ربکا چهارده فیلم ناطق ساخت. زندگی وی مدام درگیر سینما بوده و گرایشی کاملا همراه با ایده ال های صنعت سینما داشته است. در صحبت از فیلم روانی معیار سرگرمی عامه تماشاگر را میبیند و در مصاحبه با مجله مووی شماره 6 میگوید"روانی برای من یکم تفنن است. روندی که ما تماشاگر را میبریم، میدانید، تقریبا مثل این است که آن هارا از خانه دیوان به سرزمین پریان ببریم یا اینکه آن هارا ببریم و سوار قطار پارک کنیم" این غرق شدن در فرم و بازی کردن با ان به شکل یک تفنن و سرگرمی است که اثار هیچکاک را بازنویسی قواعد سینما مینامند. سرگرمی و تفننی که زندگی را تشکیل میدهد. به راستی ایا زندگی هم چیزی جز تفنن است؟

سیر روایات هیچکاک بسیار جذاب است . تقریبا همه اثارش را میتوان بارها و بارها تماشا کرد و خسته نشد. شاید بگویید چون غافلگیری دارد ، واهمه دارد ، ترس دارد و یا این قبیل احساسات را راز موفقیت او بنامیم . شاید این ها باشد ولی اینها نیست! غافلگیری را با تمی بسیار روشنفکرانه تر و تیره تر در اثار فون تریه که یکی از انان را در این مقاله بررسی کردم هم میتوان دید. حقیقتا غافلگیری های فون تریه ، بیشتر به جاخوردن تماشاگر هم می انجامد. اما فرق این دو در ان است که غافلگیری های هیچکاک شاید به ظاهر بی مقدمه باشند اما حاصل سیر زیادی از نماها ، قاب ها و دیالوگ هایی است که در طی منطق و سیر دراماتیک به این غافلگیری می انجامند . به همین دلیل است که میتوان بارها اثار این استاد را تماشا کرد و نه تنها خسته نشد بلکه جذابیتش بیشتر هم بشود.

دیوید تامسون میگوید" تمام فیلم های هیچکاک بر مبنای شناخت کارگردان از تماشاگر است او تماشاگر را کلیتی اقتصادی در نظر گرفته و عنصری از سادیسم در تمهیدی که به کار میبرد ، وجود دارد. از یک لحاظ فیلم های او غیر سینمایی اند ؛ ایماژ هایش وقتی ماهیت سینما را بیش از هر کارگردان دیگری تعریف و مشخص میکند. بخش اعظم این تعریف برمیگردد به نشانه برخوردی که وی نسبت به مخاطب و شخصیت های فیلمش اعمال میکند و اگر هیچکاک این دو را با یک دید مینگرد ، فکر میکنم به این دلیل باشد که او شخصیت هایش را به این شیوه در نظر میگیرد. "

در صحبت از معترفه اش مبنی بر عذاب دادن شخصیت ها ، هیچکاک در مصاحبه با evening standard گفته است :" صحنه ای که در سرگیجه جیمز استوارت کیم نواک را وادار به تغییر هویت با رژ لب ، ارایش یا حتی رنگ مو میکند برای من این عمل یک استریپ تیز وارونه دارد . زن دستخوش تزلزل میشود ، نه با کندن لباس که با تغییر دادن ان"

فیلم های هیچکاک هیچگاه متعلق به ژانر خاصی نیستند.به نحوی که حتی واگذاردن این اثار به ژانر هایی مثل جنایی ، اختلالات روانی یا معمایی خیانت محض به این اثار است. در این فیلم ها المان هایی وجود دارد که ان را سمفونی بی نظیری از موضوعاتی میکند که هر یک در سطح بالایی ارائه شده و در ان زمینه ها فیلم حرف های زیادی برای گفتن دارد کاری که برایان دی پالما بسیار سعی در انجامش داشت و هرگز نتوانست به ان سطح برسد به طوریکه حتی در بعضی از کارهایش ژانر اصلی را هم به خوبی از اب در نیاورد ( نقد و تحلیل یکی از اثار او را در این مقاله میتوانید بخوانید )

حسن حسینی مدرس سینما در یکی از سخنرانی هایش در موضوع نگاه تماتیک به هیچکاک از مایه ای به عنوان استحاله شخصیت و خودشناسی صحبت میکند که در اصل همان تمی است که کلودشابرول و اریک رومر با نام تمایل به دانستن ان را تعریف کرده اند . نظرات شابرول و رومر درباره این مایه ، در این فرضیه های ان ها ریشه دارد که فیلم های هیچکاک در اصل اثار کاتولیکی هستند (که حتی منتقدی چون ریموند دورگنات نیز در کتابی به این نکته اشاره دارد که حداقل 39 فیلم از فیلم های او واجد مایه کاتولیکی هستند )این دو تاکید میکنند که تمایل به دانستن همان تمایلی است که حوا را وا داشت تا از میوه ممنوعه بخورد و اصلا ما میدانیم که با خوردن همین میوه است که ادم و حوا به ماهیت وجودشان پی میبرند . پیروی از این تمایل انحراف امیز و رسیدن به این وقوف ، البته مجازاتی در پی دارد که همان رانده شدن از بهشت است . در باره هیچکاک نیز میبینیم که ادم هایش هر کدام به نوعی کفاره پیروی از این تمایلات را میپردازند. پسران دارای عقده ادیپ، دختران عاشق و مادران سلطه جو فقط بخش کوچکی از این روابط پیچیده انسانی هستند که هیچکاک انان را به تصویر میکشد.

در بین منتقدان ، تروفو از همه بهتر در مورد هیچکاک مینویسد و از همه شاید بیشتر به اثارش علاقه دارد. این طرز تفکر را میتوان در زندگی خوره فیلم گونه او پیدا کرد به نحوی که او به طور میانگین روزی دو فیلم و فیلم هایی را چندین و چند بار میدید. اعتراف میکنم اثر الفرد هیچکاک را ان طور که سررسید هایش میگوید 11 بار تماشا کرده. قطعا اگر کسی بتواند در مورد هیچکاک به خوبی بنویسد او تروفو است.هیچکاک را از مسیر اثارش شناخته است. او در همین زمینه کتابی دارد به نام سینما به روایت هیچکاک که بخشی از مقدمه اش را در زیر می اورم:
"زیر ظاهر مردی مطمئن به خویش ، هزل گو و نیش زن؛ مردی حساس ، صدمه پذیر و عاطفی نهفته است و مردی که عواطفی که میخواهد به تماشاگران منتقل کند خود عمیقا و به شدت احساس میکند . مدری که در تجسم ترس در سینما نظیر ندارد خود شخصی است بسیار ترسان و من تصور میکنم که این جنبه از شخصیت وی در توفیق او ، اثر مستقیم داشته است . وی در تمام مدت کار در سینما این نیاز را حس کرده که خود را در برابر هنر پیشه ها ، تهیه کنندگان و متخصصان فنی حفظ کند زیرا کمترین خطایش اصالت فیلم را زیر سوال میبرد. هیچکاک عموم را به عنوان بزرگ ترین متخصص فن در سینما قبول دارند ، حتی مخالفانش این عنوان را با رضایت به او تفویض میدهند . ایا انتخاب داستان، خلق سناریو، و کلیه مضامینش بستگی مستقیم با این استادی فنی ندارد؟ تمام هنرمندان از این که منتقدان معمولا فرم را از محتوایشان جدا میکنند دلخورند و حق دارند. این روش برای هیچکاک بسیار غیر منطقی است. اریک رومر و شابرول در کتابشان در باره هیچکاک نوشته اند: "هیچکاک نه یک داستان سرای ساده است و نه یک زیبایی شناس و هنرپرداز خوب . او یکی از بزرگ ترین ابداع کنندگان فرم در تاریخ سینماست . از این نظر شاید فقط ایزنشتاین و مورنائو را بتوان با او قابل قیاس دانست . در این جا فرم محتوا را تزئیین نمیکند بلکه می افریند.کار هیچکاک در سینما بیش از هر سینماگر دیگری دوام خواهد اورد زیرا که هر یک از اثار او با چنان دقتی ساخته شده است که میتواند با جذاب ترین اثار روز رقابت کند. "

ژان دوشه در مصاحبه ای میگوید:" هالیوود احترام به مخاطب را به عنوان اصل اولیه خود در نظر داشت و الفرد هیچکاک همان شخصی بود که در دل همین اصل موفق می شد زیباترین فیلم ها را بسازد. شاید به این دلیل که هیچکاک واقعا این اصل را مبنا و زیر ساخت دنیای خویش قرار داده بود : قهرمانان زن و مرد مصداق نمایش میل و هراس تماشاگر روی پرده سینما هستند . هیچکاک هیچ وقت از سالن خارج نمی شود ، او همان دنیایی را که در سرشخصیت های خودش دارد را به صحنه می اورد. در واقع صرفا زمانی فیلم خودش را شروع میکند که دوربینی که به صورت خیالی در جمجمه تماشاگر قرار گرفته شروع کند به نمایش دنیای ین ادم روی پرده سینما؛ ایده ای که به صورت مطلق به تماشاگر احترام میگذارد ، حتی اگر امیال و هراس های او را به بازی بگیرد"

همین تعامل با فرم و تماشاگر است که هیچکاک را دوست داشتنی ترین قسمت ارشیو فیلم های هر سینه فیل یا عشق سینمایی میکند و گویی بدون او بخش اعظمی از سینه فیلیا که امروزه به عنوان فرهنگ شناخته میشود وجود نداشت.نوشتن در مورد هیچکاک شاید در هزاران صفحه ای که منتقدان سراسر دنیا نوشته اند نیز خلاصه نشود.در این مقاله سعی بر تحلیل اثارش نداشتم که شاید به کل علمش را نداشته باشم. بلکه سعی کردم ذره ای از تاثیرش در خلق فرهنگی به نام سینه فیلیا توضیح دهم.

استاد همیشه استاد است.

با کمک از کتاب های همیشه استاد نوشته مسعود فراستی و تاریخ تاریخ سینما نوشته سعیده طاهری و بابک کریمی

با تشکر
امضا : علیرضا