در وصف ستاره ها می گویم...


مدتی است شبها ستاره ها را نگاه می کنم.ستاره ها درخشان و زیبا اند و مغرور نیستند.

سعی می کنم آنها را به هم وصل کنم و یک تصویر بسازم اما ستاره ها خودشان یک تصویر می سازند نمی دانم چیست اما شبیه یک روباه است.

شاید شبیه همان روباهی که در شازده کوچولو بود.

نمی توانم تخیلاتم را کنترل کنم.دائم برای خودشان تصویر هایی می سازند که عجیب و غریب است.

اما خب آنه شرلی هم تخیل زیبایی داشت و این باعث می شد دختر عجیبی به نظر بیاید اما او اهمیت نمی‌داد و بازهم تخیلاتش را آزاد می گذاشت تا هرجا می خواهند سرک بکشند و چیزهای نو خلق کنند.


ماه زیبا و مغرور است.اما انگار تازگی ها دیگر نور و زیبایی قبل را ندارد.کاش می توانستم دست دراز کنم و ماه را مانند یک لامپ کهنه با یک ماه نو عوض کنم.

ستاره ها دور تا دور ماه را گرفته اند.می شود فهمید که حسرت می خورند که به زیبایی ماه نیستند اما به نظر من اگر کل ستاره ها را باهم جمع کنیم،یک ماه زیبا ساخته می شود که شاید از ماه اصلی هم زیبا تر باشد.




این روزها خیلی دلم گرفته است.نیاز دارم به یک هم صحبت تا از صحبت نکردن نمیرم.

پاییز است دیگر مخلوطی از غم،دلتنگی،خستگی و زیبایی.


چشم کار می کند ،ستاره به زمین سفر میکند
ومن… شمردم و…می شمارم …
تو کدام شب آمدی که من خواب ماندم ؟!!!
ازکدام نفس گذشتی که تورا نشنیدم ؟!!!
نگاهم را روبه آسمان، صلیب می بندم :
گناه ،گناه من بود نه این نگاه تیزرو
در لفافه ی نقره ای شب…
ای هماره ی رفتن !
سوگند به تمامی اشکواره های ابدی
در کوره راههای نگاهت
دوباره می آغازم با خاطرات ردپایت
با گامهای روشن آهت
ای ستاره ی دنباله دار !…
ای هماره ی رفتن !…
ای ستاره ی دنباله دار…



پ.ن:این روزا تو ویراستی بیشتر هستم چون میشه متن کوتاه نوشت و مثل ویرگول محدودیت نداره.هممون قطعا خیلی درگیریم و زیاد وقت نوشتن نداریم و از این نظر ویراستی جای خوبیه برای نوشتن جمله های کوتاه هرچند متن بلند هم می تونین بنویسین.امکان چت هم وجود داره.اما بازهم ویرگول خونه ی من می مونه و خواهد موند و هیچ وقت ترکش نمی کنم.من تو ویراستی هم اکانت دارم اگه دوست داشتین شما هم حساب بسازین و آدرس اکانتتونو زیر پست بزارین تا دنبالتون کنم.

دوستون دارم🧡

فعلا رفقا.