عهدی با یگانه معشوق خویشتن

سلام عزیزم

مو فرفری من حالت چه طور است

هنوز هم شب ها کابوس میبینی ؟

هنوز هم از دنیا دلگیری؟

فدای اشک هایت شوم من را ببخش

آن زمان که به قرص های درون مشتت نگاه می کردی در حالی که می گریستی

دیدمت

صدای ناله هایت را شنیدم

با چشمانم شکنجه شدنت را دیدم

مرا ببخش اگر برایت کافی نبودم

مرا ببخش اگر آغوشم آنقدر امن نبود که به آغوش ناکسان پناه نبری

مرا ببخش اگر آنقدری که شایسته اش بودی دوستت نداشتم

تو همیشه کافی بودی مو فرفری من

حتی زمانی که از وز بودن موهایت می نالیدی

حتی زمانی که از چاق بودنت حس انزجار داشتی

حتی زمانی که از تماشای خود درون آینه امتناع می کردی

مرا ببخش که جسم نحیفت را شکنجه کردم , آنقدری که تا الان نتوانسته ای زخم هایت را درمان کنی

مدت هاست چیزی نمیخوری

بدن نحیفت نحیف تر و ضعیف تر از قبل شده است اما همچنان برای زندگی ات می جنگی

مدت هاست که در پی هر پریودی ات شکنجه می شوی

عزیزکم من را عفو کن

بزرگترین شکنجه گرت را ببخش

من در وهم خویش در رویای تکامل ظرافت نقص هایت و لبخند های آلوده به غمت را نادیده گرفتم

فدای خنده هایت شوم که چشمان شادت هم روایتی دردناک دارند

فدای قلب تکه تکه ات شوم که دگر نمیداند به کجا و چه کسی دل ببندد

من به قربان تک تک فر های مو هایت شوم که با ظرافتی انکار ناپذیر نشان از گره های زندگی ات دارند

گویی در پی هر پیچش مو به ریسمان زندگی ات گره ای افزوده شده

و مرا عفو کن که دستانم به آن گره ها آلوده اند

مرا عفو کن که رهایت کردم تا دیگران زمین سست زیر پاهایت شوند

که با هر قدمت لغزیدی و من سرزنشت کردم

مرا عفو کن بزرگترین روح جهان

مرا عفو کن که دگر حتی از نگاه کردن به چهره ی خندانت و حتی از تک تک لبخند هایت شرم دارم

ای یگانه معشوق من

دگر هرگز تنهایت نمی گذارم ......

~•°stargirl°•~