ماه کامل

خالیست

تهی

آرام

ساکت

غمگین

اندوهگین

زندگیم را می گویم

به خودتان نگیرید

حتی استکان چای روی میز هم در انتظارم گرم نمی ماند

جایی خواندم که تسلا می گفت : راز نبوغ در تنهاییست

شاید تسلا جنون را نبوغ معنا کرده بود

شاید هم به راستی این دو واژه یک معنا داشته باشند

شاید نقطه تلاقی این دو همان نقطه عطف زندگی باشد

چرا اشک ها در خفا می آیند ؟

چرا باید قوی بود ؟

چرا باید قوی ماند ؟

می دانی ماه کامل است

امشب جنون آمیز ترین لحظات زندگی آسمان در حال سپری شدن است

حتی واژگان هم از بیان احساسات عاجزند

من را بنگر

دگر نمی توانم بنویسم

دستانم بی حس و کرخت تنها کلید های این کیبورد را لمس می کنند

مغزم خاموش است

غم انگیز است

با تماشای مردمی که می گویند و می خندند حس انزجار دارم

من نتوانستم

وصیت می کنم روی سنگ قبرم بنویسند

" وی در تنهایی با کتاب ها خویشتن را خفه کرد "

چراغ ها را خاموش کنید

صدای نفس ها تندشان از پشت در های بسته هم به گوش می رسد

بنویس دوست

بخوان دشمن

غلط املایی ای در کار نیست

این قاعده در ادبیات جا مانده بود

آخر آن زمان دوستان را رفیق می خواندند

هم صدا

همپا

هم نفس

یک روح در دو بدن

درد دارد

روحم درد گرفته است

هرچه درد ها بیشتر می شوند

صدای خنده ها به آسمان می رسند

و صدای گریه ها در اعماق دفن می شوند.....

~•°stargirl°•~

پ.ن : بابت اینکه از سرد و گرم شدن نوشته ها ازم شکایت کنین سرزنشتون نمیکنم اما واقعا نیاز دارم

من نیاز دارم شادی ها و غم و هام و با کسایی به اشتراک بزارم حتی اگه اون آدما ساعت ها ازم فاصله داشته باشن

چون همونطور که اطلاع دارین زندگی ما خالیه ،غم و شادیمون خریدار نداره ،تنها خریدارش همین سایته که اونم واسه خودش و زیاد شدن کاربراش داره تلاش میکنه