چرا همه از تنهایی سفر کردن تعجب می‌کنند؟

وقتی گفتم؛ می‌خوام تنهایی سفر کنم، گفتن: تنهایی؟ مگه می‌شه؟ نمی‌ترسی؟ چجوری می‌خوای تنهایی سفر کنی؟ خوش نمی‌گذره که، خانواده‌ت می‌ذارن؟ چرا با دوستات نمی‌ری؟ سفر تنهایی به درد نمی‌خوره.
من با در نظر گرفتن همه این حرفها، تنهایی سفر کردن رو انتخاب کردم، تو کشور ما امنیت پایینه، قبول. ولی این دلیل نمی‌شه که از تنهایی سفر کردن بترسیم یا قیدش رو بزنیم. اتفاقاً گاهی تنهایی سفر کردن می‌تونه کلی تجربه‌ی جدید و حس آزادی بهمون بده. مهم اینه که با برنامه‌ریزی و احتیاط، پیش بریم و ترس‌هامون رو کنار بذاریم.
من معتقدم همه ما تنهاییم، تنها به دنیا می‌آییم و تنها از دنیا می‌ریم. اگه تنهایی خودمون رو ببینیم و بپذیریم، تنهایی دیگران رو هم می‌بینیم، اون وقته که از روی نیاز نه بلکه از روی عشق و محبت با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم.
قرار نیست دیگران حال ما رو خوب کنن؟ یه نفر بیاد ما رو کافه ببره، سینما ببره، هیچکس در برابر ما وظیفه‌ای نداره. ما خودمون مسول حال خودمون هستیم. اگه تنهایی به من خوش نمی‌گذره، هیچ تضمینی هم نیست که با دیگران به ما خوش بگذره.
وقتشه که تنهایی رو در آغوش بگیریم و با خودمون مهربون باشیم، وقتشه به درون خودمون پناه ببریم که غنی بشیم تا آدمها کنار ما آرامش رو لمس کنن.
اگه درون غنی خودمون رو ببینیم، برده هیچکس نمی‌شیم و هیچکس رو هم به بردگی نمی‌پذیریم.
والسلام
داستان تنهایی ادامه دارد...