الان نوشت (2)

سلام.

با توجه به امتحانش کن! (یک) کتابی رو همین الان گذاشتم جلوی چشمم و می خوام بازش کنم ببینم چه توصیه ای برام داره تا حالمو بهتر کنه امروز. بعد از اینکه بازش کردم ادامه می دم نوشتن رو و درباره اون صفحه سعی می کنم مطلبی براتون بنویسم.

به رسم ادب یه سوره حمد برای نویسنده خوندم تا روحش شاد بشه و بیشتر کمک کنه برای نتیجه این تفأل.

از بین این دو صفحه که واقعا خیلی قشنگ بود این بخش رو می خوام واستون بیارم:

گناه، حقیرها را در نظر انسان بزرگ می کند.

«ذره بین: انسان وقتی که گناه نمی کند، دنیا در نظرش کوچک می شود؛ یعنی کوچکی دنیا را درک می کند؛ نه اینکه دنیا بزرگ است و او آن را کوچک می بیند؛ بلکه دنیا کوچک، کم، محدود و گذراست.

غفلت انسان، دنیا را در نظرش بزرگ جلوه می دهد.

گاهی ذره بینی روی یک کلمه می گذاری و آن را درشت و بزرگ می بینی.

وقتی که انسان به دنیا دل می بندد و به چیزی محبتی پیدا می کند، آن چیز در نظرش بزرگ جلوه می کند؛ یعنی انسان کوچک و حقیر می شود.

گاهی ریگی کوچک در کنار دریا، نظر بچه ای را جلب می کند؛ بچه ای دیگر نیز می خواهد این ریگ را بردارد؛ رقابت موجب می شود که همین ریگ کوچک در نظر اینها بزرگ و باارزش جلوه کند.»

وای که چقد قشنگه مثال ها و ربط های این کتاب!

من که خیلی از این نکته استفاده کردم. وقتی به چیزی مثل پول، شغل و ... یا کسی مثل دوست، معشوق و .. دل ببندی و بهش محبت شدیدی پیدا کنی، واست بزرگ می شه. دقیقا همینه.

یه وقتایی می شه که از نداشتن چیزی یا نبودن کسی اونقد قلبت فشرده می شه که فکر می کنی دیگه نمی تونی دنیا رو تحمل کنی و کاش بمیری و ... . کل وجودت رو ناامیدی و احساس خستگی و افسردگی می گیره و انگار پاهات توی باتلاق گیر کرده و نمی تونی هیچ حرکتی داشته باشی. دنیا واست به آخر می رسه.

من که این حالت رو خیلی وقتا تجربه کردم. درواقع انگار ذره بین برداشتم و هی روی چیزایی که دوس داشتم یا آرزوهام گذاشتم و بعد که واسم بزرگ شده و دست نیافتنی، از نداشتنشون نشستم اشک ریختم و غصه خوردم و حال بد به خودم تزریق کردم.

چقدر جنس انسان ضعیف و شکننده است؛ در عین قدرتی که بالقوه در وجودش قرار داده شده تا از همه آسمان ها و زمین عبور کنه.

یاد دختری در فامیل افتادم که حدود 30 سال پیش کنکور اونقد واسش مهم بوده و زیر ذره بین که بعد از قبول نشدنش، خودکشی کرد و در آتشی سوخت که نتونست خودشو نجات بده ازش.

یا عشق هایی که در نوجوانی و جوانی یا بالاتر حتی به سراغ آدم میاد و فکر می کنه اگه به فلانی نرسه و باهاش ازدواج نکنه، می میره و دنیا تمامه. نمونه اش همین چند روز پیش با دختر کلاس هشتمی صحبت کردم که از من راهکار می خواست برای خودکشی. علتش هم این بود که با یه پسری که صحبت می کرد، بهم زده بود و حالا دوس داشت دوباره باهاش ادامه بده و نمی دونست چی کار کنه. چون پسره بهش گفته بود می خوای برگردی برگرد ولی از من انتظار نداشته باش همون آدم قبلی باشم.

آخه چه وضعشه واقعا؟!

چرا یه رشته خاص دانشگاهی، یه کار اداری و کارمندی، یه فرد برای ازدواج و و و، اونقدر واسمون مهم می شه که تمام زندگیمونو واسش از دست می دیم؟! درواقع یه ذره بین برداشتیم روی اون اتفاق و افکار و اوهام گذاشتیم و فقط همونو می بینیم و هیچ چیز دیگه به چشممون نمیاد. هرچی هم بقیه می گن بابا این ارزشش رو نداره، ولش کن؛ باز می گیم نه، شما متوجه نمی شید من چی می گم.

امان از اینهمه غفلت و خطا!

خدایا به تو پناه می برم از هر چیزی که غیر تو بود و من بهش بیشتر از حد اهمیت دادم و تویی که باید در چشمم بزرگ تر می بودی رو کمتر از حد اهمیت دادم. اللهم انی اسئلک حبک و حب من یحبک.

من که نکته موردنظر و به قول معروف تنبیه لازم رو از این صفحه گرفتم.

آخیش! چه حس خوبی پیدا کردم! انگار دارم ذره بین رو کنار می ذارم و همه چی اندازه خودشو پیدا می کنه و من هم آسوده و دل آرام به زندگی ادامه می دم.

مادرم مربا درست می کنه و بوی خوش بهارنارنج توی خونه پیچیده و من در تلفیق با این تفأل زیبا و بجا، دارم لذت بی نظیری می برم.

الهی چنین لذتی نصیب شما هم بشه.

حتما پیشنهاد می دم این کتاب رو داشته باشید.

کانال اختصاصی پخش آثار حکیم متفکر، حضرت آیه الله حائری شیرازی در پیامرسان ایتا

سفارش آثار: @hekmat1398

شماره تماس: ۰۹۳۶۰۳۲۳۷۶۶

من با تخفیف خریده بودم قبلا. قیمتش به نسبت کتابای بازار خیلی مناسبه.م

حتی می تونید نسخه الکترونیکیش رو از طاقچه بخرید و بخونید.