ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
با تماشای این فیلمها به دوران کودکی و نوجوانیتان بازگردید! + معرفی و بررسی ۵+۲۰ فیلم
کودکی، کودکی، کودکی! آنچه در کودکی تجربه میکنیم، به دست میآوریم و احیانا از دست میدهیم قابلِ تکرار نیست و ضمن تاثیر گذاشتن در دنیای بزرگسالی ما، آیندهی ما را میسازد. بنابراین اگر در زندگی تقدیر و قسمتی وجود داشته باشد، آن تقدیر را دوران کودکی ما رقم میزند. از طرفی یکی از منابع مطالعه و کسب شناخت نسبت به یک موضوع «فیلم دیدن درباره آن» است. در ادامه این پست به معرفی ۲۵ فیلم که ما را به دنیای کودکی و نوجوانی بازمیگرداند، میپردازم.
توجه: معرفی این فیلمها به منزله تایید محتوا و موضع آنها نیست، بنابراین قبل از تماشای آنها، از تناسب محتوای آنها با وضعیت و شرایط سنی، فرهنگی و اعتقادی خود اطمینان حاصل کنید.
۱. سینما پارادیزو
سینما پارادیزو فیلمی ایتالیایی به کارگردانی جوزپه تورناتوره و با بازی فیلیپ نوآره ساخته شده در سال ۱۹۸۸ است. این فیلم در شصت و دومین مراسم اهدای جایزه اسکار موفق به کسب اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان شد. موضوع این فیلم، دوران کودکی، دوستی، سینما، سانسور و همچنین عشق است. موسیقی فیلم ساختهٔ انیو موریکونه است.
فیلم با اطلاع یافتن قهرمان میانسال داستان از مرگ آپاراتچی سینمای روستای محل تولد خود در سیسیل آغاز میشود. با شنیدن این خبر، وی کودکی و جوانی خود در روستا و خاطراتی که با سینمای آن «سینما پارادیزو» داشت را مرور میکند و فیلم به کودکی قهرمان فیلم یعنی سالواتوره د'ویتا بازمیگردد. سالواتوره کودکی در روستای سیسیل است که با مادر و خواهر کوچکترش زندگی میکند. پدر سالواتوره در جنگ جهانی دوم مفقود الاثر شده و خبری از او نیست. سالواتوره همراه با پدر آدلفیو به مراسم مذهبی می رود و در مراسم او را یاری میکند.
اولین رابطه سالواتوره با سینما در فیلم جایی نمایش داده میشود که پدر آدلفیو جهت بازبینی و سانسور کردن صحنههای عاشقانه و جنسی یک فیلم تنها به سینما پارادیزو میرود. سالواتوره از او درخواست میکند که او هم بیاید ولی پدر آدلفیو اجازه نمیدهد؛ ولی سالواتوره بازیگوشتر از این حرفهاست و بالاخره از پشت پرده به صورت پنهانی شروع به دیدن فیلمها میکند. آلفردو، یک مرد میانسال است که مسئولیت آپاراتچی سینما پارادیزو را بر عهده دارد، و رابطه دوستانهای با آلفردو دارد.
در همان شب که پدر آدلفیو فیلمها را بازبینی میکرد سالواتوره به اتاق آپاراتچی به پیش آلفردو میرود. آلفردو از حضور سالواتوره در سینما عصبانی میشود و با هزار درد سر او را راضی میکند که از سینما بیرون برود و دیگر نیاید. در شبی دیگر که مادر سالواتوره به او اندکی پول داده تا برود شیر بخرد، سالواتوره پول را میگیرد و با آن به سینما میرود. بعد از تماشای فیلم که از سینما بیرون میرود و مادر خود را میبیند که آن طرف سینما منتظر سالواتوره ایستادهاست. سالواتوره با ترس و اضطراب به پیش مادر خود میرود. مادرش به او میگوید: شیر خریدی؟ و وقتی سالواتوره قضیه را تعریف میکند مادرش او را به باد کتک میگیرد. آلفردو و نگهبان سینما هنگامی که از درب سینما بیرون میآمدند تا به خانه بروند شاهد این صحنه میشوند و به سمت سالواتوره و مادرش میروند. آلفردو مادر سالواتوره را از کتک زدن پسرش بازمیدارد.
آلفردو قضیه را از مادر سالواتوره جویا میشود، وقتی قضیه را میفهمد با تعجب میپرسد: تو که مجانی به سینما آمدی؟ آلفردو خطاب به نگهبان سینما میگوید: امشب بعد از پخش فیلم، کنار صندلیها چه چیزهایی پیدا کردی؟ نگهبان هر چه را پیدا کرده از جیبش درمیآورد و آنها را نشان میدهد. آلفردو دستش را به سمت اشیاء گمشده میبرد و یک ۵۰ لیرهای را درمیآورد و میگوید:این هم پول گمشدۀ تو. در اینجا سالواتوره و آلفردو یک چشمک به نشانه دوستی به یکدیگر میزنند. مادر سالواتوره پول را میگیرد و تشکر میکند و با سالواتوره به خانه میروند. پس از مکالمات آلفردو با نگهبان سینما، متوجه میشویم که این پول خود آلفردو بودهاست و او این پول را برای جلوگیری از کتک خوردن سالواتوره به مادر سالواتوره میدهد.
۲. هوگو
هوگو نام فیلم ماجراجویی درام بر اساس رمان برایان سلزنیک است که در مورد یک پسر بچه تنهاست که در ایستگاه راهآهن زندگی میکند. این فیلم توسط مارتین اسکورسیزی کارگردانی شده، و توسط جان لوگان نوشته شدهاست. در این فیلم بازیگران مطرحی همچون بن کینگزلی، ساشا بارون کوهن و کلویی مورتز و ایسا باترفیلد بازی میکنند. هوگو اولین فیلم سهبعدی اسکورسیزی است این فیلم در ۲۳ نوامبر ۲۰۱۱ توسط کمپانی پارامونت پیکچرز در ایالات متحده توزیع شد.
فیلم داستان پسری به نام هوگو که شیفته سینماست و به علت مرگ پدرش مسئول رسیدگی به ساعت یک ایستگاه قطار شده و زندگیاش در محفظه کوچک همان ساعت میگذرد. اما این همه داستان نیست. کنجکاویها و پیگیریهای هوگو و تکمیل کار تعمیری که با پدرش شروع کرده بود و آشناییاش با ایزابل، او را به آشنایی با یک کارگردان بزرگ ولی فراموششده میرساند. داستان اثر از روی یک کتاب اقتباس شده و سرگذشت کارگردانی که روایت میکند، واقعی است.
۳. الیور توئیست
الیور توئیست فیلمی به کارگردانی رومن پولانسکی، نویسندگی رونالد هاروود و تهیهکنندگی رومن پولانسکی، روبرت بنموسی و آلان سارد محصول سال ۲۰۰۵ میلادی است. این فیلم براساس رمان الیور توئیست نوشته چارلز دیکنز ساخته شده است.
براساس داستان فیلم، در انگلستان دوران ملکه ویکتوریا. پسر بچهای یتیم به نام «آلیور» (کلارک) به لندن میآید و با جیب بر جوان، «آرتفول داجر» (ایدن) آشنا میشود. «آرتفول داجر» در دارودستهٔ دزدهای جوانی فعالیت دارد که «فاگین» (کینگزلی)- مغز متفکر بزهکاری که در عین خباثت، رفتاری پدرانه با بچهها دارد - رهبری شان میکند…
۴. پسرانگی
پسرانگی یک فیلم آمریکایی در ژانر بلوغ و درام حماسی، محصول سال ۲۰۱۴ و به نویسندگی و کارگردانی ریچارد لینکلیتر است. پاتریشا آرکت، الار کولترین، لورلای لینکلیتر و ایتن هاک ستارگان فیلم هستند. این فیلم بهطور مداوم در یک دورهٔ دوازدهساله با فیلمبرداری از الار کولترین که از کودکی به بزرگسالی میرسید، ساخته شدهاست.
این فیلم ۱۲ سال از عمر یک پسربچه و خانوادهٔ او، از دوران دبستان تا رسیدن به سن بلوغ را دنبال میکند و مسائل عمدهٔ زندگی خانوادگی، تأثیر مدرسه و اجتماع در او و رنجها و تردیدهای نوجوانی وی در این بازه.
لینکلیتر درباره این فیلمش گفته است: «از خیلی وقت پیش میخواستم داستان روابط والدین و کودکی را بگویم که در آن با دنبالکردن کودک از کلاس اول تا پایان کلاس دوازدهم را بگوید و داستان را با رفتن کودک به کالج به پایان برسانم. اما مشکل این است که بچهها چنان تغییر میکنند که نمیشود آن را چندان عملی ساخت؛ ولی حالا کاملاً آمادهام که داستانم را با هر اتفاقی که برای این پسر میافتد سازگار کنم.»
۵. بلفاست
بلفاست یک فیلم درام بریتانیایی است که کنت برانا نویسندگی و کارگردانی آن را به عهده دارد. جودی دنچ، جیمی درنان، کیران هایندز، کترینا بلف و جود هیل در آن بازی میکنند.
بلفاست فیلمی سرزنده است که انرژی و شور دوران کودکی به خوبی در آن منعکس میشود، فیلمی سرگرمکننده و مفرح که شیمی بین فیلم و شخصیتهایش به خوبی با مخاطب برقرار میشود. تمِ فیلم بازگشت به دوران کودکی، روابط خانوادگی و عجین شدن آن با اتفاقات سیاسی است که در سایهی آن مخاطب با بخشی از تاریخ و فرهنگ ایرلند نیز آشنا میشود.
فیلم داستان پسری جوان و خانوادهای از طبقه کارگر او که در اواخر دهه ۱۹۶۰ زندگی پرهیاهویی را تجربه می کنند، روایت میکند. راوی داستان پسر بچهای به نام بادی است که به همراه خانواده خود در دهه 60 و در شهر بلفاست ایرلند شمالی زندگی میکنند.
۶. بینوایان
«بینوایان» (به فرانسوی: Les Misérables) فیلمی فرانسوی، محصول سال ۱۹۹۸ است که در ژانر درام، رمانتیک، و جنایی به کارگردانی بیله آگوست است که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد. البته موضوع اصلی فیلم مربوط به کودکی نیست ولی سختیها و مشقتهای کوزت، روابط کاراکترهای دیگر فیلم با او و وضعیت متفاوت او با دختران خانوادهی تناردیه در دوران کودکی و البته سرنوشت متفاوت آنها در بزرگسالی، فیلم را به نمونهای قابلتوجه برای بررسی فراز و نشیبهای دورلن کودکی تبدیل میکند.
این فیلم اقتباسی است از رمانی به همین نام (۱۸۶۲) نوشته ویکتور هوگو. رمان از آغاز شورش ژوئن در پاریسِ سال ۱۸۱۵ تا به ثمر رسیدن آن در سال ۱۸۳۲، زندگی شخصیتهای مختلف، بهویژه زندانی آزادشدهای به نام ژان والژان را روایت میکند.این رمان با بررسی ماهیت قانون و بخشش، تاریخ فرانسه، معماری و طراحی شهریِ پاریس، سیاستها، فلسفه اخلاق، ضد اخلاقیات، قضاوتها، مذهب، نوع و ماهیت عشق را شرح میدهد.
از بازیگران آن میتوان به لیام نیسون در نقش ژان والژان، جفری راش در نقش ژاور، اوما تورمن در نقش فانتین، کلیر دینز در نقش کوزت و هانس ماتسون در نقش ماریوس پونتمرسی اشاره کرد.
۷. رُما
رُما یک فیلم سیاهوسفید در ژانر درام به نویسندگی و کارگردانی آلفونسو کوارون و محصول سال ۲۰۱۸ است. کوارون علاوه بر نویسندگی و کارگردانی، تهیهکننده، فیلمبردار و یکی از تدوینگران فیلم نیز است. یالیتزا آپاریچیو، مارینا د تاویرا، مارکو گراف و دنیلا دمسا از جمله بازیگران فیلم هستند. کوارون این فیلم را با الهام از دوران کودکی خود ساختهاست. داستان فیلم در اوایل دهه ۷۰ میلادی و در منطقه ای از مکزیکو سیتی تحت عنوان کلونیا رما که به صورت مختصر رما نامیده میشود؛ رخ میدهد. رما از محصولات اصلی نتفلیکس و توسط همین شرکت ساخته و پخش شدهاست.
وقایع یک سال از زندگی یک خانواده طبقه متوسط در مکزیکو سیتی در اوائل دهه ۱۹۷۰ را به نمایش میگذارد.
کاراکتر Cleo، با بازی یالیتزا آپاریچیو ، خدمتکاری است که برای خانواده ثروتمندی در دهه ۷۰ در مکزیکوسیتی کار میکند، او خودش را بخشی از این خانواده که سالهاست با آنها زندگی میکند، میداند. کلیوو همراه با آنها به مسافرت میرود و به بچههای این خانواده بسیار علاقه دارد، سعی میکند کارش را به بهترین نحو انجام دهد و در درگیریها و اختلافات این خانواده وارد نشود. آرامش زندگی کلیوو وقتی به هم میخورد که با پسرخاله نامزد یکی از دوستانش رابطه عاشقانهای برقرار میکند و درنتیجه این رابطه، باردار میشود. خانوادهای که کلیوو برای آنها کار میکند، از او حمایت میکند و برای او وقت دکتر میگیرند و از هیچ کمکی دریغ نمیکنند، اما پدر بچه ناپدید میشود و کلیوو را که نگران آینده است، تنها میگذارد...
۸. مالنا
سوژه اصلی فیلم مالنا یک کودک نیست و موضوع اصلی آن هم به کودکی ارتباطی ندارد. اما بسیاری از موقعیتها و اتفاقات فیلم از زاویهی دید یک کودک/نوجوان روایت میشود. به لحاط نمادین نیز او یک شاهد است. شاهدی که ظلمها و ستمهای روا شده بر مالنا را میبیند و در نهایت با شهادت خود او را تبرئه میکند. مالنا فیلمی ایتالیایی با بازی مونیکا بلوچی در نقش مالنا است که در سال ۲۰۰۰ اکران شد. کارگردان فیلم جوزپه تورناتوره، همان کاگردان سینما پارادیزو است و تنها کارگردانی است که در این لیست دو اثر برگزیده دارد. تورناتوره همچون روانشناسی اجتماعی که اشرافی بدون رودربایستی با سالهای دوران نوجوانی پسران دارد، موقعیتهایی را به تصویر میکشد که ضمن اشاره به ویژگیهای خاص فرهنگ ایتالیایی، تقریبا جهانشمول است و تقریبا در همهی فرهنگها و جوامع مصداق دارد.
داستان فیلم از سال ۱۹۴۰ و شرکت ایتالیا در جنگ جهانی دوم آغاز میشود؛ همسر مالنا، نینو اسکوردیا به جنگ میرود و مالنا در شهر کوچکی در جزیره سیسیل همراه با امید به پایان جنگ و بازگشت شوهرش تنها میماند. فیلم در ادامه به زندگی فلاکتبار مالنای تنها و زیبا و همچنین ماجرای عشق شیفتهوار و خیالی پسری تازه بالغ به نام رناتو به او میپردازد. مالنای زیبا به زودی برخوردهای جدیدی از اهالی روستا دریافت میکند. او هر گاه از پیاتزا میگذرد، با نگاههای شهوانی و صدای سوت مردان و نگاه سنگین و پچ پچهای زنان رو به رو میشود. سپس خبر کشته شدن همسرش به او میرسد و پدرش که او را طرد کردهاست نیز در بمباران سیسیل به وسیله متفقین کشته میشود.
پس از پایان جنگ، شوهر مالنا به شهر بر میگردد و سراغ زنش را میگیرد. مردم به او میگویند مالنا فاحشه شده و از این شهر رفته است. اما شوهرش با نامه پسرک تازه بالغ (رناتو) از حقیقت آگاه شده و به جستجوی مالنا میرود و او را به شهر برمیگرداند. مردم و زنان شهر با مالنا خوشرفتاری میکنند. با وجود تلاش همه برای طرد و فراموش کردن مالنا، و نقش خود در زمان جنگ، سرانجام مالنا به کاستل کوتو برمیگردد و وجود او یادآور همیشگی گذشته میشود، معصومیت از دست رفتهٔ دوران جنگ. مالنا به وجدانی تاریخی تبدیل میشود.
۹. دزد دوچرخه
دزدان دوچرخه یا دوچرخهدزدها یا دزد دوچرخه، فیلمی نئورئالیستی ساختهٔ ویتوریو دسیکا، فیلمساز ایتالیایی است که در سال ۱۹۴۸ میلادی ساخته شد. این فیلم به عنوان یکی از متحولکنندهترین و تأثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان شناخته شدهاست.
این فیلم، که مانند سایر فیلمهای نئورئالیستی، در خارج از استودیو و در فضای واقعیِ محلههای شهر ساخته شده و خواهان ارتباط مستقیم با واقعیات جامعه است، در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما در وبگاه IMDb در رتبهٔ نود و هشتم قرار دارد. دزدان دوچرخه، تنها پس از گذشت چهار سال از ساخت، در مجلهٔ سایت اند ساوند به عنوان برترین فیلم تاریخ سینما شناخته شد.
فیلمنامهٔ فیلم دزد دوچرخه توسط چزاره زاواتینی نوشته شده و از رمانی به نام دزدان دوچرخه اقتباس شده که توسط لوئیجی بارتولینی) نقاش، شاعر و نویسندهٔ ایتالیایی بود، نوشته شدهاست.
داستان فیلم از این قرار است: کارگر بیکاری بهنام «آنتونیو» (ماجورانی) سرانجام بهعنوان اعلانچسبان استخدام میشود. وی مجبور است برای اینکه در این شغل تأیید شود، دوچرخهای را به همراه داشته باشد تا به وسیلهٔ آن پوسترها در سطح شهر نصب نماید. از اینرو با توجه به تهیدستی خانوادهاش، با پول ملحفههای تخت خواب خانه که میفروشد و دوچرخه قدیمی خود را که گرو بانک است، آزاد میکند و سر کار میرود. اما در روز اول کار، دزدی دوچرخه آنتونیو را در هنگام کار کردن وی میدزدد و آنتونیو مجبور است برای اینکه شغلش را از دست ندهد، هرچه سریعتر دوچرخهاش را پیدا کند. از اینرو از روز بعد از دزدیدهشدن دوچرخه، با کمک پسر کوچک و دوستانش، به امید یافتن دوچرخه در شهر جستجو میکنند. پس از چند ساعت آنتونیو دزد دوچرخه را در خیابانی میبیند و دنبالش میکند؛ ولی دزد از دست او فرار میکند. پس از آن، او همهجا رد او را میگیرد و در نهایت موفق به، بهدامانداختن وی در محله او میشود؛ ولی وقتی پلیس را خبر میکند، با توجه به اینکه همه افراد آن محل از دزد دفاع میکنند و پلیس موفق به پیدا کردن دوچرخه نمیشود، آنتونیو با بیاحترامی مجبور به ترک آنجا میشود.
در حالی که پدر و پسر از صبح تا عصر در به در به دنبال دوچرخه گشته و خسته و ناامید شدهاند، آنتونیو در اوج ناامیدی تصمیم میگیرد که برای دلجویی از پسرش، او را به یک رستوران اشرافی ببرد و لااقل، برای یک لحظه هم که شده شاد زندگی کنند و غذای اشرافی بخورند. برونو (پسر آنتونیو) در حالی که روش خوردن غذا با کارد و چنگال را نمیداند در رستوران از پدرش میخواهد همان غذایی را سفارش دهد که یک کودک ثروتمند و خانوادهاش در حال خوردن آن هستند. آنتونیو به پسرش میگوید: «برای آن طوری غذا خوردن، باید یک میلیون لیر در ماه درآمد داشته باشی.» سپس هر دو به این نتیجه میرسند که حتی قدرت سفارش پیتزا را هم ندارند و به یک برش نان و پنیر موتزارلا راضی میشوند. پسر با اشتها و رضایت خاطر با دست غذا را میبلعد و پدر، مأیوس و غمگین نگاهش میکند. آنتونیو: چرا باید با نگرانی خودمو بکشم در حالی که در نهایت قراره بمیرم؟
آنتونیو که در به دست آوردن تنها وسیله کسب درآمدش ناکام مانده، ناگهان متوجه یک دوچرخه میشود که در کنار خیابان پارک شده و تصمیم میگیرد که آن را بدزدد که این تلاشش ناکام میماند. در پایان، او که در بازگرداندن دوچرخهاش ناموفق بوده، به همراه پسرش در خیابانهای شهر سرگردانند...
۱۰. چاپلین
چاپلین فیلمی ۱۴۴ دقیقهای به کارگردانی ریچارد اتنبرا با بازی آنتونی هاپکینز و رابرت داونی جونیور محصول کشور ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۹۲ است. فیلم به زندگی کمدین بریتانیایی چارلی چاپلین میپردازد.
فیلم بر اساس کتاب سرگذشت من به قلم چارلی چاپلین و کتاب زندگی و هنر چاپلین به قلم دیوید رابینسون ساخته شده است، در این فیلم جذاب و دیدنی، زندگی پرفراز و نشیب و پرحاشیه چارلی چاپلین، فیلمساز و بازیگر برجسته کمدی به نمایش در میآید.
زندگی چاپلین سراسر تلاش و به همراه روزهای خوب و سخت بسیار و البته توام با اشتباهات مختلف بوده است. این زندگینامه دقیقا مصداق این جمله است که درسته که محل و مکان و شرایطی که در آن به دنیا آمده ایم دست ما نیست ولی چگونه زندگی کردن و چگونه مردن دست ماست.
۱۱. مهتاب
مهتاب فیلمی در ژانر درام و بلوغ به کارگردانی بری جنکینز است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. فیلمنامه آن توسط خود بری جنکینز بر اساس رمان «پسرهای سیاه زیر نور مهتاب آبی به نظر میرسند»، به قلم تارل الوین مک کرینی نوشته شدهاست. مهتاب بخاطر سوژه خاص و ملتهب خود توانست توجهات جهانی را معطوف خود کند.
فیلم روایتگر زندگی شایرون یک سیاهپوست همجنسگرا میباشد و داستان زندگی او را در سه مقطع کودکی، نوجوانی و بزرگسالی به تصویر میکشد که با مشکلات فرهنگی و خانوادگی بسیار زیادی در یک محله فقیر و بدنام سیاهپوستان بزرگ میشود. پدر شایرون مدتها پیش آنها را ترک کرده و مادرش هم به مواد مخدر اعتیاد دارد و برای گذراندن زندگی تنفروشی میکند. روزی که شایرون از دست قلدرهای مدرسه که قصد آزار و اذیت او را دارند فرار میکند به مرد سیاهپوستی بنام «خوان» برمیخورد که گذشتهای مشابه شایرون داشته و اکنون یک موادفروش معروف است. خوان جای پدر نداشته شایرون را پر میکند. او را برای تفریح به لب ساحل میبرد و راه و رسم زندگی یک سیاهپوست را به او میاموزد. شایرون با این آموزههای بزرگ میشود در حالی که همچنان همان پسر کم حرف و منزوی گذشته است و جامعه اطرافش به مراتب فاسدتر از قبل شدهاست…
۱۲. بچههای آسمان
و فیلمی از ایران! بچههای آسمان فیلمی ایرانی به کارگردانی مجید مجیدی محصول ۱۳۷۵ است. این فیلم مورد تحسین منتقدان و جامعه قرار گرفت و باعث شناخت جامعه غرب از مجیدی شد. بچههای آسمان اولین فیلم ایرانی است که به عنوان پنج نامزد نهایی جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان در سال ۱۹۹۸ انتخاب شده بود و همچنین جایزه های معتبری از جمله جایزه فیپرشی جشنواره بینالمللی فیلم مونترال را به دست آورد.
پسرکی به نام علی کفشهای خواهرش را گم میکند. از آنجایی که زهرا کفش دیگری ندارد و پدر هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد، قرار میگذارند که صبحها زهرا کتانی علی را بپوشد و ظهر علی در مسیر منتظر پایان مدرسه زهرا و آمدن او می شود تا کتانی را از زهرا دریافت و با آن به مدرسه برود. با وجود تلاشی که زهرا برای به موقع رساندن کفش ها به علی می کند اما علی هر روز دیر به مدرسه می رسد تا اینکه در مدرسه یک مسابقه برگزار می شود در این مسابقه به نفر سوم یک کتانی جایزه می دادند...
۱۳. بادکنک سفید
و یک فیلم ایرانی دیگر. بادکنک سفید محصول سال ۱۳۷۳ گروه کودک شبکه دوم سیما فیلمی به کارگردانی جعفر پناهی و نویسندگی عباس کیارستمی است.
یکساعتونیم به تحویلِ سال باقی ماندهاست. دخترِ خردسالی، بهنامِ راضیه، برای خریدِ ماهیِ سفره هفتسین از مادرش یک اسکناس پانصدتومانی میگیرد، اما آنرا گم میکند. راضیه در تلاش برای پیداکردنِ اسکناس، با آدمهای مختلف و اتفاقاتِ جالبی روبهرو میشود. چیزی به پایانِ سال نمانده که راضیه با کمکِ برادر و چوبِ یک بادکنکفروشِ غریب، اسکناس را بهدست میآورند. راضیه ماهی را میخرد و به خانه میرود. سال تحویل میشود. همه به خانههاشان رفتهاند. اما پسرکِ بادکنکفروش، که یک بادکنکِ سفید به چوبش وصل است، جایی ندارد که برود.
۱۴. خواهران غریب
خواهران غریب فیلمی ایرانی به کارگردانی کیومرث پوراحمد و بر اساس رمان خواهران غریب اریش کستنر است که در سال ۱۳۷۴ به نمایش درآمد.
نرگس و نسرین دو دختر دبستانی در جشن مدرسهها یکدیگر را میبینند و پی میبرند که خواهران دوقلو هستند و پدر آهنگسازشان در گذشته از مادر آنها که خیاطی میکند، جدا شده بوده، اما این ماجرا را هرگز به آنها نگفته بودند. یکی از آنان نزد مادرشان و دیگری نزد پدرشان زندگی میکردهاست. آنان تصمیم میگیرند تا جایشان را عوض کنند، به دلیل شباهت بسیار این دو خواهر دوقلو پدر و مادر متوجه موضوع نمیشوند. پدر قراراست با همکار و نامزدش، ثریا ازدواج کند. دخترها تصمیم میگیرند که ثریا را از این کار بازدارند تا پدر و مادرشان دوباره باهم ازدواج کنند، دخترها وانمود میکنند که گم شدهاند تا پدر و مادر برای یافتن آنها با یکدیگر دیدار کنند و به اجبار با هم به دنبالشان بگردند. بچهها که در خانه مادربزرگ پنهان شدهاند با همکاری مادربزرگ موفق به انجام این کار میشوند. پدر و مادر که تا صبح با خودرو همه جای شهر را گشتهاند، و دیگر اختلافات را کنار گذاشتهاند، به خانه مادربزرگ میآیند. دو خواهر باعث میشوند که خانواده دوباره شکل بگیرد.
۱۵. مورد عجیب بنجامین باتن
مورد عجیب بنجامین باتن یا سرگذشت غریب بنجامین باتن فیلمی آمریکایی محصول سال ۲۰۰۸ به کارگردانی دیوید فینچر است. شخصیت اصلی این فیلم الهام گرفته از یک داستان کوتاه اثر اف. اسکات فیتزجرالد است. فیلمنامه این فیلم را اریک راث نوشته است و برد پیت و کیت بلانشت بازیگران اصلی آن هستند. این فیلم با بازخورد مثبت منتقدین نیز روبرو شد.
بنجامین در روز پایان جنگ جهانی اول و در سن ۸۰ سالگی به صورت یک پیرمرد به دنیا آمد و در حالی که دیگران پیرتر میشوند، او هر سال جوانتر میشود. او در میانسالی عاشق دختری میشود که در سنین کودکی با او هم بازی بود. آنها با یکدیگر ازدواج می کنند و صاحب یک فرزند می شوند اما پس از مدتی بنجامین همسر و فرزند خود را به خاطر شرایط خاصش ترک میکند. او در روندی وارونه به سوی جوانی و خردسالی پیش میرود. همسرش او را در خردسالی مییابد؛ در حالی که هیچ چیز به یاد نمیآورد، بنجامین را به خانه میبرد و از وی مراقبت میکند تا زمانی که نوزاد میشود و در آغوشش برای همیشه چشمانش را میبندد.
۱۶. فیلم انجمن شاعران مرده
انجمن شاعران مرده فیلمی است به کارگردانی پیتر ویر و بازی رابین ویلیامز است که در سال ۱۹۸۹ منتشر شد. این فیلم ۱۲۸ دقیقه است. فیلمنامه این فیلم نوشته تام شولمن بر اساس رمان انجمن شاعران مردهاست که توسط ن. ه کلاین بام نوشته شدهاست، فیلم انجمن شاعران مرده زودتر از رمان آن به نمایش درآمد.
نیل، تاد، ناکس، چارلی، ریچارد، استیون و جرارد دانشآموزان سال اول کالج ولتن هستند. نیل و تاد تحت نظارت شدید خانوادهشان هستند که اصرار دارند پسرانشان دکتر و وکیل شوند، اما تاد میخواهد نویسنده شود. در شروع سال تحصیلی جدید استاد ادبیات انگلیسی عوض میشود و فردی به نام جان کیتینگ جایگزین معلم قبلی میشود. روش تدریس کیتینگ با آنچه دانشآموزان پیشتر به آن عادت داشتند، کاملاً متفاوت است. او دیدگاهی نو نسبت به ادبیات دارد و از دانشآموزانش نیز میخواهد با نگاهی تازه به چیزها نگاه کنند و…
در پاییز سال ۱۹۵۹، تاد اندرسون خجالتی سال اول دبیرستان خود را در آکادمی ولتون، یک مدرسه آمادهسازی نخبه و مردانه در ورمونت آغاز میکند. او یکی از امیدوارترین شاگردان ولتون، نیل پری را به عنوان هم اتاقی خود تعیین میکند و با دوستان نیل ملاقات میکند: ناکس اوورستریت، ریچارد کامرون، استیون میکس، جرارد پیتس و چارلی دالتون.
در اولین روز کلاسها، آنها از روشهای غیرمعمول آموزش معلم جدید انگلیسی، جان کیتینگ شگفت زده میشوند. کیتینگ، دانشمند سابق رودز و فارغالتحصیل ولتون، دانش آموزان خود را تشویق میکند که «زندگی شما را خارق العاده کنند»، احساسی که او با عبارت لاتین carpe diem، به معنای «در لحظه زندگی کن» را خلاصه میکند.
دروس بعدی شامل این است که آنها به نوبت روی میز کار خود بایستند تا شیوههای متفاوت زندگی را نشان دهند، به آنها بگویند که کتابهای شعر خود را که فرمول ریاضی مورد استفاده برای رتبهبندی شعر را توضیح میدهد، ریشه کن کنند و آنها را دعوت به آرایش کنند. شیوه راه رفتن خود در حیاط برای تشویق آنها به فرد بودن. روشهای او توجه مدیر سخت گیر گیل نولان را به خود جلب میکند.
۱۷. شهر خدا
شهر خدا فیلمی برزیلی در ژانر گانگستری محصول ۲۰۰۲ است. این فیلم توسط Fernando Meirelles و Kátia Lund کارگردانی شده است. فیلم ابتدا در کشور برزیل، و در سال ۲۰۰۳ در سایر کشورها اکران شد. این فیلم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده است.
فیلم روایتی از رشد جرم و جنایت در حاشیه شهر ریو دوژانیرو در خلال سالهای دهه ۶۰ تا ۸۰ میلادی میباشد.
فیلم در محله ی فقیر نشین «شهر خدا» در حومه ریو دو ژانیرو پیش میرود. محله ای که هیچ قانونی در آن حکمفرما نیست و مافیا شهر را در دست دارد. شهر پر است از خشونت و مواد مخدر. داستان فیلم پیرامون زندگی دو کودک است که در این شهر بزرگ میشوند و هر یک مسیری کاملا متفاوت را طی میکنند.
دو گروه تبهکاری که یکی به رهبری «لیتل دیدز» و دیگری به رهبری «کاروت» هستند، می خواهند همدیگر را از دور خارج کنند تا توزیع مواد مخدر شهر را به تنهایی در دست بگیرند. ماه ها جنگ های خونین بین آنها ادامه دارد. سرانجام به دلیل اینکه «لیتل دیدز» پول قاچاقچی اسلحه را نمی دهد، پلیس دو گروه را محاصره می کند و برخی را می کشد و عده ای را دستگیر می کند. در این میان پسر جوانی به نام «راکت» که از صحنه های درگیری دو گروه عکس های خبری تهیه می کند، به شهرت و تمکن مالی می رسد.
خط روایتی داستان سعی در تفهیم شعار «اگه فرار کنی دیو میگیرتت، و اگه سرجات بایستی میخورتت» دارد.
۱۸. دهلیز
دهلیز فیلمی تلخ اما صادقانه است. درباره مردی که پدر فرزندی کوچک است و قرار است به زودی اعدام شود. او معلم زبانی است که به دلیل یک نزاع باعث قتل یک نفر شد و حاالا در آستانه اعدام قرار گرفته است. فیلم در لایهها و نماهای مختلف خود به تاثیر این سرانجام شوم و محتوم در لحظات حال کودک و آیندهی او میپردازد. کارگردان فیلم بهروز شعیبی و بازیگرانش ی رضا عطاران و هانیه توسلی هستند. نقش پسربچه را هم محمدرضا شیرخانلو به زیبایی ایفا کرده است.
ایده اصلی فیلمنامه، رابطه پدر و پسری است که بعد از پنج سال همدیگر را میبینند. شیوا (هانیه توسلی) در غیاب همسر معلمش، بهزاد (رضا عطاران)، که به دلیل یک نزاع باعث قتل شدهاست، به تنهایی کار میکند و از تنها پسرشان، امیرعلی (محمدرضا شیرخانلو) که کلاس اول و پسری شاد و بازیگوش است، مراقبت میکند. امیر علی در ابتدا فکر میکند که پدرش مردهاست، اما او در زندان و منتظر تصمیم نهایی دادگاه است. شیوا پیاپی از برادر زن مقتول میخواهد تا با خانواده مقتول صحبت کند و رضایت تنها ولی دم باقی مانده را که خواهر دوقلوی مقتول است، بگیرد. از طرفی امیرعلی کمکم در مدرسه و جمع دوستان غیاب پدر خود را احساس میکند.
آقای ایزدی و همسرش که به عنوان فعال اجتماعی در کنار این خانواده هستند، پیشنهاد میدهند که امیرعلی پدرش را ملاقات کند. بالاخره، امیر علی پدرش را برای اولین بار ملاقات میکند. در ابتدا رابطه بین پدر و پسر خوب نیست و امیرعلی دچار مشکلات روحی و فکری میشود. اما به مرور زمان، رابطهٔ بین پدر و پسر صمیمانهتر و دوستانهتر میشود.
به دلیل رفتار خوب در زندان، بهزاد موفق میشود مرخصی بگیرد و نزد خانوادهاش برود. در این مدت وضعیت روحی و عاطفی امیرعلی بهتر میشود.
یکبار که شیوا و آقای ایزدی برای جلب رضایت خانواده مقتول، برای بار چندم به خانه آنها میروند، امیرعلی که همراه آنها آمدهاست، رو به مادر مقتول، که به خاطر مرگ پسرش مدتهاست ساکت است و حرفی نمیزند، از کار پدرش عذرخواهی میکند و درخواست میکند که رضایت بدهند تا پدرش آزاد شود. در سکانس پایانی فیلم، مادر مقتول نشان داده میشود؛ در حالی که پس از صحبتهای امیرعلی آرام آرام اشکهایش جاری میشود.
۱۹. هیس! دخترها فریاد نمیزنند
نوزدهمین فیلم این فهرست هم یک فیلم ایرانی است و درباره یکی از مهلکترین دردهایی که ممکن است در کودکی بر روح و جسم یک کودک وارد شود.
هیس! دخترها فریاد نمیزنند فیلمی از پوران درخشنده است که در سال ۱۳۹۲ در ایران به اکران درآمد. نویسنده و کارگردان فیلم پوران درخشنده است. این فیلم دربارهٔ تجاوز به کودکان دختر و تعرض به اطفال خردسال است. نشریه معتبر ورایتی ایالات متحده آمریکا از این فیلم تمجید کرد.
داستان فیلم از این قرار است: شیرین هشتساله، مورد آزار جنسی مردی از نزدیکان قرار میگیرد. آنچه این زخم را عمیقتر میکند و واقعه را به فاجعه ختم میسازد، این است که دخترک هیچکس را نمییابد تا دردش را با او در میان بگذارد و حرفش را باور کنند.
شیرین در بزرگسالی بعد از دو نامزدی ناموفق حالا واقعاً عاشق شده اما وقتی میخواهد با مرد مورد علاقه خود ازدواج کند. مردی را میبیند که میخواهد به دختر کوچکی تجاوز کند. شیرین دست به کار میشود تا دختر کوچک را فراری دهد و…
پوران درخشنده چگونگی ساخت این فیلم را چنین شرح دادهاست: سال ۶۸ دفترچهای از شهر بوکان به دست من رسید که هنوز هم اینجاست. در این دفترچه پسری توضیح داده بود که مورد آزار قرار گرفتهاست. آن زمان من سر فیلم «زمان از دست رفته» بودم. این موضوع همینطور در ذهن من ماند تا سر فیلم «شمعی در باد» که موضوعی از طرف شخصی که من او را میشناختم برایم تعریف شد و دوباره ذهنم را به خود مشغول کرد. ماجرا از این قرار بود که اتفاقی برای دختر این شخص افتاده بود که با موضوع آن دفترچه که چند سال قبل به دستم رسیده بود ارتباط داشت. من روزی وارد دفتر این خانم شدم و دیدم که بسیار آشفته و پریشان است. بعد مشخص شد فردی که مورد اعتمادشان بوده و دخترشان را به مدرسه میبرده و آورده به مدت یک سال این دختربچه را مورد آزار و اذیت قرار میدادهاست.
۲۰. نفس
نفس فیلمی به کارگردانی و نویسندگی نرگس آبیار است. فیلم در تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۹۵ در سینماهای ایران اکران شدهاست. این فیلم به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۱۸ معرفی شد.
فیلم سینمایی «نفس» روایت زندگی چهارکودک به نامهای بهار، نادر، کمال و مریم است که به همراه پدرشان غفور و مادربزرگ خود در دهه ۵۰ خورشیدی نفس میکشند! دنیای این کودکان، دنیایی پر از رویاهای زیبای کودکانه است و قرار است رنگ حقیقت به خود بگیرد.
فیلم به زیبایی هر چه تمامتر معصومیت و پاکی دوران کودکی، خوابها و خیالهای دوران کودکی، اثرات پدیدهی شومی چون جنگ بر این دنیای پاک و بیآلایش و بر باد رفتن همهی این امیدها، عمرها و نفسها بر اثر آن است. پایانبندی فیلم «نفسگیر» است و اشک را از چشمان هر انسانی جاری میسازد.
۲۱. بادبادکباز
بادبادک باز فیلمی بر اساس رمانی به همین نام از خالد حسینی و به کارگردانی مارک فورستر است که در سال ۲۰۰۷ نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
هرچند بخش عمده داستان فیلم در افغانستان روی میدهد، با این حال فیلمبرداری این قسمتها به دلیل ملاحظات امنیتی در خارج افغانستان و در شهر کاشغر چین انجام شدهاست. بیشتر دیالوگهای فیلم به فارسی دری و قسمتهای کوتاهی از آن نیز به زبان انگلیسی است. بازیگران خردسال این فیلم همگی بومی هستند ولی بازیگران بزرگسال مجبور بودند در جریان فیلم برداری تحت آموزش فارسی دری قرار گیرند.
جریان فیلم همان داستان رمان را دنبال میکند. داستان در بارهٔ کودک خوشبختی ساکن در محلهٔ وزیر اکبرخان کابل، بنام امیر است که بخاطر رها کردن دوستش حسن، پسر خدمتکار پدرش زجر میکشد.
امیر در بزرگسالی خود در سانفرانسیسكو زندگی میكند. امیر و پدرش كه انسانهای متمولی بودند با حمله نظامی روسها به افغانستان، كابل را ترک و به سانفرانسیسكو مهاجرت میكنند. امیر پس از دریافت تماس تلفنی از یكی از آشنایان و هموطنان قدیم خود به نام رحیمخان تلاش میکند که برای یافتن دوست دوران کودکی خود به افغانستان و در دوران تسلط طالبان بر این کشور بازگردد.
داستان فیلم در واقع اعتراضی به آشوبها و بینظمیهای چند دهه اخیر افغانستان از حکومت سلطنتی افغانستان گرفته تا حملهٔ نیروهای شوروی سابق و مهاجرت دسته جمعی افغانها به پاکستان و ایالات متحده آمریکا و نهایتاً حکمرانی رژیم طالبان بر افغانستان است. پخش عمومی و فروش دیویدی آن در سراسر افغانستان به علّت وجود صحنهٔ تجاوز جنسی در فیلم و برجسته نمودن اختلافات قومی توسط دولت مرکزی افغانستان توقیف شدهاست.
۲۲. اسامه
اُسامه نام فیلمی افغان به کارگردانی صدیق برمک کارگردان افغان، محصول سال ۲۰۰۳ است. داستان فیلم سرگذشت دختربچهای است که در زمان حکومت طالبان در افغانستان، با لباس و ظاهر یک پسر، وارد اجتماع میشود.
صدیق برمک دربارهٔ فیلم خود گفتهاست: «اسامه یک تراژدی واقعی در دورانی است که هیچ کس حق تصمیم گیری برای خود نداشتهاست.»
فیلم با این جملهٔ علی شریعتی آغاز میشود «خدایا مرا از آنانی قرار ده که دنیاشان را برای دینشان می فروشند نه از آنها که دینشان را برای دنیا شان.» در نسخه بینالمللی به جای این جمله، عبارت «I can not forget but I can forgive» (من نمیتوانم فراموش کنم اما میتوانم ببخشم) از نلسون ماندلا نشان داده میشود. پس از آن تصاویری از تظاهرات زنان برقع پوش در کابل میبینیم که خبرنگاری خارجی مشغول فیلمبرداری از آنهاست. پلاکاردهایی دست زنان است که روی آنها نوشته شده: «ماسیاسی نیستیم» «ماگرسنه ایم» «ما بیوه هستیم» «ما کار می خواهیم» و ... نیروهای طالبان به زنان حمله و آنها را پراکنده میکنند.
در چنین شرایط وخیمی مادر اسامه در بیمارستان کار میکند، طالبان به بیمارستان میآیند و از او می پرسند آنجا چه میکند؟ مادر که اسامه را زیر چادرش پنهان کرده، پیرمردی را که بستری است نشان میدهد و میگوید برای مداوای پدرش به بیمارستان آمده. مردی که پیرمرد، پدر واقعی اوست، اسامه و مادرش را با دوچرخه به خانهشان میرساند. مادر اسامه به توصیه مادر پیرش، موهای دختر را قیچی میکند و او را با ظاهری پسرانه به دکان شیرفروشی یکی از دوستان قدیمی شوهرش (که در جنگ با روسها کشته شده بوده) می برد. یکی از نیروهای طالبان سراغ اسامه میآید و او را به اجبار همراه بقیه پسران به «مکتب» میبرد تا تعلیمات دینی و نظامی ببیند. ملا به پسرها روش غسل گرفتن را یاد میدهد. در «مکتب» با دیدن خون قاعدگی اسامه، مطمئن میشوند او دختر است و زندانی اش میکنند. روز محاکمه، فیلمبردار خارجی را تیرباران میکنند ولی قاضی به درخواست «ملا» اسامه را به عقد او در میآورد. ملا، اسامه را به خانهاش میبرد که زنان دیگرش هم آن جا زندگی میکنند. با صحنهای از غسل ملا، فیلم تمام میشود.
۲۳. فانی و الکساندر
فانی و الکساندر فیلمی سوئدی در ژانر درام تاریخی و فانتزی به کارگردانی اینگمار برگمان محصول سال ۱۹۸۲ است.
«فانی» و «الکساندر» زندگی خوش و آرامی را با مادر و پدرشان، «اسکار» و «امیلی» ، که در کار تئاتر هستند، میگذرانند. با مرگ پدر در اثر سکته قلبی و بعدتر ازدواج «امیلی» با یک کشیش خشک و مقرراتی، «اسقف ورگروس»، بچهها آزادی و نشاطشان را از دست میدهند و روزگار سختی را میگذرانند. خانواده پدری بچهها برای نجات آنان اقدام میکنند و مادربزرگشان، «هلنا» از محبوب یهودیاش، «یاکوبی» برای این منظور کمک میگیرد. «یاکوبی» بچهها را با شعبده از خانه کشیش میرباید. «الکساندر» در زیرزمین خانه او با پسر جوانی آشنا میشود که قدرتهای خطرناکی دارد. آن دو با استفاده از همین قدرتها خانه «اسقف» را به آتش میکشند و سرانجام «فانی» و «الکساندر» به آغوش گرم خانواده پدری بازمیگردند.
۲۴. کریمر علیه کریمر
کریمر علیه کریمر نام فیلمی به کارگردانی رابرت بنتون محصول سال ۱۹۷۹ ایالات متحدهٔ آمریکا است که موضوع آن طلاق است و تاثیرات ضمنی و صریح آن روی کودکان این زوجهاست. این فیلم نامزد ۹ اسکار شد که موفق به کسب ۵ جایزه از جمله بهترین فیلم شد.
تد کریمر (هافمن) کارمند سخت کوش و نسبتاً موفق یک شرکت تبلیغاتی است اما بیش از حد در کار خود غرق شده و بدین خاطر همسرش جوآنا (مریل استریپ) شدیداً احساس تنهایی میکند. در ابتدای فیلم جوآنا در کمال تعجبِ تد، تصمیم خود برای متارکه را به وی اعلام کرده و به کالیفرنیا میرود. اما مجدداً به نیویورک بازگشته و در حالی که پانزده ماه از ترک خانه توسط وی میگذرد تصمیم خود برای گرفتن حضانت تنها فرزندشان، بیلی، را به شوهر سابقش اعلام میکند. اما درخواست وی با مخالفت شدید تد روبرو میشود. تد که بسیار ناراحت است در کمال بدشانسی کار خود را نیز از دست میدهد. از آنجایی که تا زمان برگزاری دادگاه فرصت چندانی نیست وی میبایست هرچه سریعتر شغل جدیدی پیدا کند در غیر این صورت صد درصد حضانت بیلی از وی گرفته خواهد شد. هرچند که حتی در صورت شاغل بودن تد، از آنجایی که بیلی هفت سال بیشتر ندارد احتمال اینکه دادگاه با درخواست حضانت جوآنا مخالفت کند نیز بسیار پایین است…
۲۵. ادیپ شهریار
پیر پائولو پازولینی کارگردان جنجالی ایتالیایی در سال ۱۹۶۷ فیلمی با نام ادیپ شهریار را با اقتباس از نمایشنامه معروف سوفوکل، تراژدینویس یونان باستان و منطبق بر خوانش فرویدی از این داستان اسطورهای ساخته و پرداخته کرد.
لازم به ذکر است عقده اُدیپ در نظریه روانکاوی به تمایل پسربچه برای ارتباط جنسی با مادرش گفته میشود که حسی از رقابت با پدر را پدید میآورد. این مفهوم، نخستین بار، توسط زیگموند فروید، در کتاب تفسیر خوابها (سال ۱۸۹۹ میلادی) توضیح داده شد.
بر اساس نظریهٔ فروید، پسران در ابتدا مادرشان را موضوع عشق میدانند؛ اما به تدریج، پی میبرند که او موضوع عشق پدرشان نیز هست؛ بدین ترتیب، پدر در تصاحب مادر، به رقیب پسر، بدل میشود و پسر واهمه دارد که پدر، آلت تناسلی او را قطع کند. پس، پسر با چشمپوشی از مادر به عنوان موضوع عشق، و همانندسازی خود با پدر، از این تنگنا میرهد. او به جبران چشمپوشی از مادر، در آینده، قادر خواهد بود که زنان دیگر را در مقام موضوع عشق برگزیند.
فروید، معتقد بود که این مرحله عقده ادیپ در رشد کودکان بین ۳ تا ۵ سال چیزی طبیعی است و پایان آن زمانی است که کودک هویتش را با والد از جنس خودش شناسایی کرده و امیال جنسیاش را سرکوب میکند؛ این فرایند در نظریه فروید باعث تشکیل فراخود میشود.
انتخاب این اصطلاح بر مبنای سرگذشت شخصیت اسطورهای ادیپ بود که پدرش را کُشت و با مادرش ازدواج کرد. معادل زنانه عقده ادیپ عقده الکترا است.
و اما داستان فیلم: یک زوج ایتالیایی، قبل از جنگ صاحب پسری میشوند.پدر به علت حسادت دیگران تحریک میشود که پسر را در صحرا رها کند.پسر توسط شاه پولیبوس و ملکه مروپه نجات پیدا میکند و نام ادیپو بر وی گذارده میشود.آنها او را مانند پسر خودشان بزرگ میکنند.ادیپو که از طریق پیشگویی باخبر میشود در آینده پدرش را میکشد و با مادرش ازدواج میکند کورینث را ترک میکند، چون فکر میکند که پولیبوس و مروپه پدر و مادر واقعی وی هستند.
درراه تیبس او لائیوس، پدر واقعیاش را میبیند و بعد از مشاجرهای او را میکشد.سپس وی موفق به باطل کردن طلسمی شده و شاه تیبس را از مرگ نجات میدهد واو نیز به ادیپو مقام شهریاری را عطامیکند و وی با ملکه یوکاستا، مادر واقعیاش، ازدواج میکند.بعد از آنکه ادیپو و مادرش به حقیقت پیمیبرند، به نتیجه پیشگویی عمل میکنند.ادیپو خودش را کور میکند و یوکاستا نیز خودکشی مینماید.
۲۶. مشق شب
مشق شب یک مستند ایرانی ساختهٔ عباس کیارستمی محصول سال ۱۳۶۷ است.
این فیلم مستند که اواخر دهه شصت خورشیدی ساخته شدهاست؛ تحقیقی است تصویری و مصور دربارهٔ تکالیف شب بچهها که به مشق شب مشهور است. کیارستمی در برههای که خودش درگیر کمک کردن به پسرش برای انجام تکالیف بود به فکر ساخت این فیلم افتاد.
این فیلم مورد انتقاد بسیاری از مسئولان ایرانی قرار گرفت. در این میان از کیارستمی نقل شدهاست که در پاسخ به انتقاد یکی از معاونان وقت وزارت آموزش و پرورش گفته بود: «ما هنرمندان، چشم بینای جامعه هستیم و بعضی چیزها را پیش از دیگران میبینیم. گاهی متوجه یک خطر میشویم و گاهی خبر از یک رویداد خوب میدهیم. ممکن است این اخبار برای عدهای خوشایند و برای گروهی ناخوشایند باشد. ما را نباید به خاطر آنچه میبینیم مؤاخذه کنید بلکه باید برای آنچه دیدهایم چارهای بیندیشید»
فیلم، پژوهش مصوری دربارهٔ تکلیف شب بچه هاست و از زبان خود آنها به طرح این موضوع میپردازد. بی دانشی و کم حوصلگی والدین و بی اطلاعی آنان از روشهای نوین تدریس و سیاستهای آموزشی در مدارس، کودکان را دچار مشکلات فراوان میکند.
در ابتدای فیلم، کیارستمی میگوید که دلیل اصلی او برای ساخت این اثر مشکلی است که بین او و فرزندش برای انجام تکالیف مدرسه به وجود آمدهاست. به همین دلیل تصمیم گرفته تا به میان دانش آموزان بیاید تا واقعیت یکی از مدارس را ببیند تا از زبان دانش آموزان حقیقت چالش مشق شب را دریابد.
در این فیلم دانشآموزان یک به یک در برابر دوربین ظاهر میشوند و پاسخ پرسشهای کیارستمی را که خودش نقش مصاحبهگر را ایفا کردهاست، میدهند.
کیارستمی برای آنکه فیلمش جنبه آموزشی بیشتری داشته باشد آماری ارائه میدهد که دانستن آن جالب است؛ ۳۷ درصد از والدین به دلیل بیسوادی نمیتوانستند به تکالیف فرزندانشان رسیدگی کنند. عدهای از والدین باسواد به دلیل خستگی، بیحوصلگی و گرفتاریهای روزمره میخواستند بار انجام تکالیف مدرسه فرزندانشان از دوششان برداشته شود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
رها تر از پرنده
مطلبی دیگر از این انتشارات
میدانم چیزی نمیدانم
مطلبی دیگر از این انتشارات
دنیا دیگر جای خوبی برای زندگی نیست؟