جنون میانسالی!!!

لطفا خودتان بین متن و تصویر ارتباط برقرار کنید!!!
لطفا خودتان بین متن و تصویر ارتباط برقرار کنید!!!

به چهل سالگی که نزدیک میشوی...


راستش به چهل سالگی که میرسی باز همان ادم بیست سال پیش هستی!

فقط کمی خسته تر،کمی رنجورترو شاید سنگدل تر و محافظه کار تر!

دیگر از دیدن خطوط دور چشمت و موهای سفید شقیقه ات غم عالم روی دلت نمی نشیند!


دیگر نه راه پس داری نه پیش!نه فرصت شکوفایی داری و نه نای تغییر!


خودت را میپذیری با تمام اشتباهاتت!نه سرزنش میکنی خودت را و نه میبخشی!


نه عاشق میشوی و نه یارای دل کندن از وابستگیهایت را داری!


نه جرات مقابله با دردهایت را داری و نه توان تحمل زخمهای کهنه ات را!


نه حسرت گذشته ها را میخوری و نه انتظار آینده را می کشی!


به چهل سالگی که پا میگذاری به اندازه ی طفل چهار ساله بهانه گیر میشوی و به اندازه ی چهارصد سال، تجربه پای زندگی حرام کرده ای!


به چهل سالگی که پا میگذاری چهار چنگولی تمام اندوخته های سالهای رفته را میچسبی و سنگ روی سنگ ارزوهایت نمیچینی!


اگر همه ی چهل ساله های دنیا مثل من فکر میکردند میزهای ریاست خالی و جنگها تعطیل میشد!


قطعا هیچ دینی متولد نمیشد و هیچ پیامبری ظهور نمیکرد!


اگر همه ی چهل ساله ها مثل من فکر میکردند دنیا جای قشنگتری میشد!


خوب میدانیم که تمام آتشهای دنیا از گور میانسالان بلند میشود!!!


آسیه محمودی