مردمان خوب پیوسته درحال افزودن بر توانشان هستند:)من یک عدد هستم اما در بی نهایت وجود دارم^^
خاموش بودن انسان با ترس!
ترس، دنیای دیگری است. دنیایی از جنس تاریکی هوا ، فضا و انسان ها. ترس، رنگی است از بی رنگی هایی که تا سال ها مات مات است. ترس همان شکستی است که قبل از تلاش کردن ، یقه هایت را سفت میچسبد و فرصت راه رفتن به سمت جلو را از تو میگیرد. آدمیزاد برای فرار از شکست، به آسان ترین راه پناه میبرد و همین راه، چه دنیایی از انسان را تکه تکه میکند و او را پوچ پوچ میکند.
اگر شما پیادهرو های خیابان را مدت های زیادی است که تسخیر کردید ، انسان های زیادی را میبینید که ترس را جایگزین شکست کردهاند. رانندهی تاکسی را میبینید که خبرنگار اخبار شدن، دنیای او بوده و هست و ترس از خوب نبودن صدا و لهجهاش در این حرفه ، حالا با حسرت به اخبار گوش میدهد. یا حتی در ورزشگاه ها، شما فوتبالیستی را میبینید که تلاش میکند برای بهترین شدن ، اما ترس از اینکه به اندازه رقبا شانس ندارد او را حالا در بین تماشاچیان پیدا خواهیم کرد تا در زمین مسابقه. وقتی به خیاط خانه ها سر میزنیم، بی شک خواهم گفت خیاطانی هستند که از بهترین خیاطان کشور ، خلاقتر و تمیزتر لباس میدوزند، اما به دلیل اینکه مدرک حرفهای خیاطی از بهترین دانشگاههارا ندارند یا وسیلهای به اندازه رقبایشان ندارند، رویایشان را در یک چهاردیواری محدود میکنند.
ترس، بهانههای کوچکی برای به وجودآمدن دارد، اما ریشه هایش درون بدن، به اندازهی یک درخت با قدمت جوانه میزند و به همین راحتی از بین نخواهد رفت.
ترس از کافی نبودن، ترس از خوب نبودن، ترس از بهترین نبودن، ترس از شکست، رویاهارا خاموش میکند. چه نویسندگان و شاعران برجستهای هستند که به دلیل عالی نبودن نوشتههایشان، خود را درون کافهها و پشت کاغذها قایم کردهاند.
دنیا یعنی تجربه. تجربه بارها و بارها شکست خوردن. تجربه جنگیدن زمانی که دلهره وجودت را دربر میگیرد. یا زمانی که ترس تو را ناامید و ناامید تر میکند، شروع کنی به ادامه دادن تا ترس را خاموش کنی، قبل از اینکه تو را در دنیایی که ساختهای، نیست و نابود کند. کدام یک از فوتبالیست ها از آغاز بهترین بودهاند یا کدام نویسنده از اول نوشتههایش محبوب بودهاست؟
زندگی همین است، قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.
پن:اهنگ میخونه براتون؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه «طاعون».
مطلبی دیگر از این انتشارات
زن اکبر آقا مکانیک!
مطلبی دیگر از این انتشارات
پاییزانه عاشقی (دوازده)