آزاد می نویسم
عادتهای نویسندگی که بهتر است یاد بگیریم
کجا باید بنویسیم
دوست داشتم نوشتن را به یکی ازعادتهای روزانه خود تبدیل کنم ولی آنقدر موانع در مسیر خودم تصور کردم که می خواستم به مانند گذشته قلم را کنار بگذارم و به زندگی خود برسم اما این بار در تصمیم خود جدی بودم باید به خودم ثابت می کردم که تصمیم درستی گرفته ام به بررسی موانع مسیر نویسندگی ام پرداختم یکی از بهانه های من این است که کجا و در چه شرایطی باید بنویسم ؟
ابتداء باید مکان مناسبی را برای اینکار پیدا می کردم ، جایی که ساکت و آرام باشد و من بتوانم سلسله وار به نوشتن ادامه دهم اگر رشته افکارم پاره شود ذهنم دچار بی نظمی می گردد و نمی تواند مطالب مرتبط را در کنارهم بچیند به همین دلیل باید در زمان خلوتی و سکوت خانه بنویسم ، اما در خانه کوچک ما با آن تعداد جمعیت ! سخت می شود ساعت خلوتی پیدا کرد تصمیم گرفتم ببینم نویسنده های دیگر چگونه این معضل را حل کرده اند و عادتهای رفتاری نویسندگی برای آنها چگونه بوده است .
خواندن زندگی نامه افراد مختلف اهمیت زیادی دارد چرا که باعث می شود دیگر هیچ کاری را دور از ذهن ندانیم و کمتر خودمان را سانسور می کنیم وقتی آدم های موفق این کارها را انجام داده اند خوب ، چرا ما کاری را که دوست داریم نکنیم اطلاعات جالبی پیدا کردم که اشتراک گذاشتن آن با دیگران را خالی از لطف ندانستم .
عادت های نویسندگان سرشناس
آیزاک آسیموف که یک نویسنده روسی آمریکایی بوده و به نوشتن داستانهای علمی و تخیلی دوران خود معروف است طبق عادت دوران کودکی از ساعت پنج صبح بیدار میشده در اتاق زیر شیروانی و در محیطی کوچک و ساکت می نوشته ، این فضای کم و سکوت اول صبح ، باعث می گردیده او بر ترس های خود غلبه کند و داستانهایی با موضوعات علمی و تخیلی خاص بنویسد نوشتن در سکوت جزو عادتهای این نویسنده سرشناس بوده است.
من هم تصمیم گرفتم همین کار را انجام دهم اما ما اتاق زیر شیروانی و یا حتی فضایی که بتوانم در اختیار خود بگیرم ، نداشتیم به همین دلیل تصمیم گرفتم از ساعت پنج صبح که همه خانواده خواب هستند و خانه ساکت است بیدار شوم و بنویسم آنهم درمیان صدای خروپف های مادر و خواهرانم ، چون هرسه آنها زمان خواب صداهای ویژه ای خلق می کنند که بیشتر حس بودن در جنگل های آمازون به انسان دست می دهد نوشتن در صبحگاه را آغاز کردم و این شد جزو عادتهای نویسندگی من !
پس از آن با زندگی ری داگلاس بردبری نویسنده آمریکایی آشنا شدم که اغلب او را با کتاب فارنهایت 451 می شناسیم علاوه بر این شاعر خوبی هم بوده و بیشتر سبک تخیلی و ترسناک را دوست داشته که باعث شده ، کتاب حکایت های مریخ را بنویسد فضای زندگی او بیشتر به من شبیه بود چرا که در خانه ای کوچک ، در کنار پدر و مادر زندگی می کرده و بیشتر دراتاق نشیمن و در بین سرو صدای رادیو و تلویزیون و بحثهای خانوادگی در گوشه ای می نوشته ، خوشحال شدم پس اگر او می تواند من هم می توانم ! چرا که این شرایط در خانه ما همیشه برقرار است همزمان که تلویزیون برنامه فوتبال پخش می کند مادر در آشپزخانه ( خدا از مخترع آشپزخانه اپن نگذرد ) رادیو گوش می دهد ، خواهرم با دوستش تلفنی صحبت می کند و همزمان با یکدیگر هم ، حرف می زنند من هم چون نمی توانم بر حس کنجکاوی ام غلبه کنم باید گوش بدهم و در بحث آنها مشارکت کنم
در نهایت حتی جناب بردبری هم برای نوشتن کتاب فارنهایت 451 به زیرزمین دانشگاه رفته و با پرداخت مبلغی جزیی برای خودش فضای آرامی اجاره کرده و کتابش را نوشته ، فهمیدم که حق با من است باید فضایی آرام و ساکت برای خودم مهیا کنم ! اما چگونه و کجا ؟!
شرایط ایده آل برای نوشتن
وقتی به گفته معروف ، نویسنده شاعر و طنزپرداز آمریکایی الوین بروکس وایت رسیدم راه هرگونه بهانه ای بر من بسته شد به گفته ایشان ( نویسندهای که منتظر شرایط ایدهآل باشد که تحت آن شرایط کارکند؛ بدون اینکه کلمهای روی کاغذ بیاورد میمیرد) این یعنی وقتی تصمیم به کاری داریم باید فقط به انجام دادن آن فکر کنیم و به قولی زود ، سریع و انقلابی اقدام کنیم من هم دوست دارم قبل مردنم بنویسم پس بهانه جویی را از عادتهای رفتاری نویسندگی ام حذف کردم و با اینکه خبری از اتاق اختصاصی و زیر شیروانی نبود در همین خانه شلوغ و پرسر و صدا شروع کردم .
در طی جستجوهای عادتهای عجیب و غریب نویسندگان سرشناس ، شاعر و نویسنده زن ، انگلیسی تبار ادیت سیتول نظر مرا جلب کرد ایشان هم هر روز صبح ، اول وقت می نوشته و هر زمان ایده ای به ذهن او می رسیده در دفاتری که همه جای خانه گذاشته بود یادداشت می کرد تا فراموش نکند ، من هم از این شیوه استفاده کردم و کاغذهایی را در چند جای خانه گذاشتم اما از آنجا که آپارتمان ما کوچک است و من فقط در یک مکان مشخص در سالن نشیمن روی مبل خودم می نشینم در هر نقطه ای از خانه که افکارم تراوش کند با کسری از ثانیه می توانم خودم را به مبل و لپ تاپ کاری ام برسانم به همین دلیل فردای آن روز همه کاغذها را جمع کردم ولی از آنزمان در هر لحظه هر فکری به ذهنم می رسید سریع یادداشت می کردم حتی بعضی مواقع وقتی خواب هستم موضوعی به ذهنم می رسد بیدار می شوم و آنرا یادداشت می کنم .
فردریش شیلر نمایشنامه نویس ، مورخ و شاعر آلمانی که فیلسوف و پزشک هم بوده عادت نویسندگی منحصر به فردی داشته گویا بیشتر شبها در حالیکه یک جعبه سیب گندیده در کنار او بوده می نوشته ! خدا روشکر که من از این عادتها ندارم چون آنقدر شکمو هستم که اجازه نمی دهم سیب ها خراب شوند و آنها را همان ابتداء کار نوش جان می کنم اینهم یکی از عادتهای عجیب در نویسندگی است به اعتقاد من بهتر است فضای اطراف نویسنده تمیز و مرتب باشد و در عین حال خلوت و عاری از هرگونه وسایل اضافی چون هر چیزی می تواند باعث حواس پرتی شود .
موثرترین عادت
یکی از نکات مهمی که آموخته ام نظم و انضباط شخصی است اگر قصد داریم در کاری که انجام می دهیم موفق شویم باید در زندگی شخصی و اجتماعی خود آن را وارد کنیم اینگونه می توانیم به نتایج ارزنده ای دست یابیم با خواندن زندگی ارنست همینگوی متوجه شدم که او نیز از این شیوه استفاده می کرده هر روز صبح با طلوع خورشید و در سکوت صبحگاهی نوشتن را شروع می کرده و اعتقاد داشته در آن زمان کسی مزاحم او نخواهد شد که البته نظریه درستی است چرا که همین آرامش صبحگاه باعث تمرکز بالا می گردد.
روحیات متنوعی در من وجود دارد به همین دلیل گاهی اوقات دوست دارم هنگام نوشتن نشسته باشم و یا مانند ترومن کاپوتی نویسنده آمریکایی خوابیده بنویسم او در تختخواب و در حال خوردن قهوه و پک زدن به سیگار می نوشته ، هر نویسنده ای عادتهای رفتاری خاصی را انتخاب می کند مثلا ارنست همینگوی که پدر ادبیات مدرن نامیده می شود عادت داشته که ایستاده تایپ کند و بنویسد و یا ویکتور هوگو نویسنده فرانسوی برای نوشتن کتاب گوژپشت نتردام خودش را در خانه حبس کرده و تمام شش ماه را با یک لباس گذرانده تا هرگونه حواس پرتی را از خود دور کند البته این روش سختی است و خدا را شکر که جزو عادتهای رفتاری ام نمی باشد من بیشتر دوست دارم بصورت افقی و یا پشت میز تحریر ( منظور همان میزنهارخوری است ) بنویسم.
قطعا اگر بتوانم مانند لئون تولستوی قوانین سختگیرانه تری برای خودم وضع کنم و خود را ملزم به اجرای آنها نمایم می توانم اولین رمان خود را ظرف مدت کوتاهی بنویسم جناب تولستوی شبها در ساعت مشخصی می خوابیده و سحر خیز بودند او به سلامت فکری و جسمی خود توجه می کرده و به تغذیه خود اهمیت می داده پرخوری نمی کرده و هر روز برنامه پیاده روی داشته ضمن اینکه به نظم و سختکوشی اهمیت می داده و پایبند اصول اخلاقی نیز بوده است تمام این کارها باعث گردید که یکی از تاثیرگذارترین نویسنده های دوران خود بشود .
و یا انوره دو بالزاک رمان نویس پرکار فرانسوی که به سریع نوشتن شهره بوده تا آنجا که در یک شب رمان گوبسک رباخوار را با 14000 کلمه نوشته ، او نیز همین پایبندی و نظم در نوشتن را به مانند تولستوی رعایت می کرده و بیشتر ساعات روز را به این کار اختصاص می داده .
نوشتن کار راحتی نیست و قطعا برای نویسنگی باید به سختی تلاش کرد ضمن اینکه چون مخاطب خود را نمی شناسیم کمی کار نوشتن مشکل می گردد من همیشه این معضل را دارم به این فکر می کنم که چه کسانی نوشته ام را می خوانند اما به توصیه جان اشتاین بک نویسنده آمریکایی بهتر است یک مخاطب آشنا برای خودمان انتخاب کنیم مانند یک دوست ، و برای او بنویسیم این کار را برایمان راحت تر می کند .
عادتهای شخصی در نویسندگی
وقتی از روش های سایر نویسنده ها مطلع شدم چند نکته اساسی برای تداوم در این مسیر پیدا کردم ابتداء باید برای خودم و انتخاب هایم ارزش قائل شوم و وقتی تصمیم گرفتم که کاری را انجام دهم برای آن برنامه ریزی منظمی بکنم و متعهد به اجرای آن باشم این تعهد به نوعی احترام به خودمان هم محسوب می شود .
از مهمترین کارهای لازم برای موفقیت نظم و تلاش مستمر می باشد باید به خودمان زمان لازم را بدهیم ، عجله در هیچ کاری درست نیست اینکه فکر کنیم موفقیت در یک شب حاصل می شود آنهم بدون تعهد ، نظم و سخت کوشی اشتباه بزرگی است چرا که لطمه جبران ناپذیری به ما وارد می کند تصمیم گیری ، برنامه ریزی ، تعهد و اقدام ، اصول موفقیت یک برنامه می باشند.
همه افراد موفق در حوزه نگارش برای خواب و بیداری خود ، زمان مشخصی را معلوم می کنند اغلب از سکوت و انرژی صبحگاهی برای نوشتن بهره می برند و هر روز می نویسند این کار جزو عادت های رفتاری ثابت زندگی آنها شده ، پیاده روی از کارهای دیگری است که مورد توجه نویسندگان قرار دارد تقریبا همه آنها برنامه کاری مشخصی را برای خود تعریف کرده و با انجام آن به دستاوردهای خوبی دست یافته اند .
بهتر است اگر قصد نوشتن و ورود به حوزه نویسندگی را دارید به مرور و با تمرین و ممارست روش مناسب خود را پیدا کنید تجربیات سایر نویسنده ها فقط نمونه ای از تصمیماتی است که آنها گرفته اند این کار قانون مشخصی ندارد و قطعا اگر نویسندگی از دغدغه های روزانه شماست می توانید عادت رفتاری نویسندگی خود را ابداع نمایید.
برخی از آثار نویسندگان موفق که بهتر است بخوانیم :
آیزاک آسیموف = غارهای پولادین – خورشید عریان
ری داگلاس بردبری = فارنهایت 451 – بوی شر می آید
الوین بروکس وایت = قوی شیپورزن – استوارت لیتل
ادیت سیتول = لاله ها ( کتاب شعر )
فردریش شیلر= راهزنان و توطئه فیسکو
ترومن کاپوتی = به خونسردی – تابوت های دست ساز
ارنست همینگوی = پیرمرد و دریا – وداع با اسلحه
ویکتور هوگو = مردی که می خندد – بینوایان – گوژپشت نتردام
لئون تولستوی = جنگ و صلح – آنا کارنینا – سرگیویس پیر
جان اشتاینبک = خوشه های خشم
انوره دو بالزاک = بابا گوریو ، زنبق دره ، پیر دختر ، اوژنی گرانده ، زن سی ساله
مطلبی دیگر از این انتشارات
مازوخیسم بی بند و بار!!!
مطلبی دیگر از این انتشارات
خاطرات تلخِ بی جواب
مطلبی دیگر از این انتشارات
زندگی در محاصره ی دریا