تا می توانی بخند، خنده داروی ارزان قیمتی است♡^^ (INTJ)
معرفی کتاب "چشمهایش"
نام: چشم هایش
نام نویسنده: بزرگ علوی
تاریخ نشر: 1331 خورشیدی
قیمت: 43000
انتشارات: نگاه
عاشقانه_سیاسی
زاویه دید: اول شخص
شخصیت های اصلی: استاد ماکان. فرنگیس. آقای ناظم
شخصیت های فرعی: آقا رجب. خداداد. مهربانو. محسن کمال. سرهنگ آرام
ساختار نوشتاری:
داستان بلند چشم هایش حالت روایتی و پازل مانند دارد. به طوری که نویسنده قسمت هایی از داستان را زنجیر وار به هم متصل کرده و به این نحو داستان پیش می رود. این طرز نوشتن بیشتر در داستان های جنایی و پلیسی کاربرد دارد اما علوی به خوبی آن را در سبک عاشقانه گنجانده است.
توصیف شخصیت ها:
استاد ماکان:
نقاش بزرگ ایران که تابلو ها و آثار بسیاری را خلق میکند اما مهم ترین و تاثیر گذار ترین اثر چشم هایش نام دارد که کنجکاوی بسیاری را از جمله آقای ناظم بر می انگیزد. آقای ناظم در تلاش برای یافتن صاحب چشم ها است که در اواسط داستان او را پیدا می کند و ماجرای داستان از آنجا آغاز خواهد شد. او فردی روشن فکر،کم حرف و پر تلاش، بی باک و دغدغه مند است. از نظر شخصیت های دیگر او همه چیزش؛ هنر،عشق،شهرت،مقام و... را فدای مردم می کند.
برخی معتقدند شخصیت استاد ماکان از نظر هنری به کمال الملک و از نظر سیاسی به تقی ارانی نزدیک است.
فرنگیس:
فرنگیس اصلی ترین شخصیت داستان و صاحب چشم ها است. او در ناز و نعمت بزرگ شده و خانواده ی اشرافی دارد. عاشق هنر است اما در میان راه امید و انگیزه اش را به دلیل مورد تشویق قرار نگرفتن از دست می دهد. او می داند هرگز نمیتواند هنرمند باشد زیرا پشتکار و عزم جدی ندارد و از سختی و مشقت هنر می هراسد.
آقای ناظم:
آقای ناظم از یاران و دوستان وفادار استاد است که پس از او مسئولیت نمایشگاه و مدرسه استاد را می پذیرد. آقای ناظم است که سال ها به دنبال صاحب چشم ها است و این مسئله برایش اهمیت دارد. ناظم پس از یافتن صاحب چشم ها به گفت و گو با او می پردازد و این گفت و گو بر نیمی از داستان حاکم می شود.
موضوع کلی داستان:
استاد ماکان فردی سیاسی است به همین دلیل داستان گاهی مواقع به سمت سیاست کشیده می شود اما با این حال داستان روانشناختی و عاشقانه خوانده می شود و فضای رمانتیک حفظ خواهد شد.
داستان به این صورت است که خواننده پس از مطالعه آن پتانسیل تجسم چشم ها را دارد و خواسته یا ناخواسته خود را در آن مکان می یابد و این نشانه ی رعایت اصول داستان و پیچیدگی بجای روایت ها است.
نکته مثبت داستان:
جذابیت داستان به ابهامی است که از اواسط داستان آغاز و تا پایان ادامه دارد. به طوری که خواننده آرام آرام ماجرا را متوجه می شود. روایت پازل مانند باعث می شود حس کنجکاوی در مخاطب حفظ شود و انگیزه برای ادامه دادن مطالعه را داشته باشد.
جنبه های مختلف داستان:
سیاسی: داستان از نظر سیاسی افرادی را توصیف می کند که هدفشان طلب عدالت و حفظ کمال کشور است،درست در زمانی که اعلی حضرت همایونی، سرهنگ ها و سرتیپ ها با مردم بی رحمانه برخورد می کنند و به فکر خوش گذرانی هستند.
هنری: از نظر هنری استاد ماکان نقاش حرفه ای و در آن زمان بهترین نقاش ایران بوده که داستان برپایه ی یکی از آثار او شکل عاشقانه و رمانتیک می گیرد.
چرا چشم هایش!
شاید برای شما سوال شود که چرا تابلوی چشم هایش کنجکاوی افرادی را بر انگیخت در صورتی که آن تابلو می توانست عادی جلوه کند... در جواب این سوال باید بگویم که:
پس از مرگ استاد برخی معتقد بودند که عشق او را به پای مرگ رسانید.
از اسم تابلو مشخص است که به فردی دلالت دارد و این موضوع در داستان هم گفته شده است. غیر از این حداقل نام تابلو چشم ها گذاشته می شد.
همچنین در چشم ها روحی نهفته است که غیرقابل توصیف و گیراست. چشم هایی که هیچ کس توانایی پیش بینی ثانیه ای بعد از آن را ندارد. کسی نخواهد فهمید چشم ها آماده ی گریستند یا شوق در آن ها شناور است. چشمانی که هوس و عشق در آن ها قابل تشخیص نیست.
برخی از قسمت ها و دیالوگ های کتاب:
- چه شیرین است، چه شیرین می تواند باشد. افسوس که ما تلخی آن را چشیدیم.(زندگی)
- خیلی بلا ها آدم در زندگی به سرش می آید و خودش مسبب همه ی آنهاست. منتها ادراک نمی کند یا وقتی به ریشه ی آنها پی می برد که دیگر کار از کار گذشته است.
- شهرت، افتخار، احترام، همه ی اینها خوب، سودمند و کامیابی است. اما هر آدم مشهوری دلش می خواهد گاهی میان جمعیت گم شود. می خواهد میان مردم بلولد. لذت های آن ها را بچشد، دلهره ی آنها به سرش بیاید. آن وقت رفاه و آسایش برایش لذت بخش تر است.
- هنرمند واقعی آن کسی است که شخصیت خود را در هنرش کوفته و آمیخته باشد.
- امید به آینده شیرین ترین دلداری است.
- کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده، کسی که از سرما نلرزیده، کسی که شب تا سحر بی خواب نمانده، چگونه ممکن است از سیری، از گرما، از پرتو آفتاب صبح لذت ببرد.
- باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند.
- برای اینکه هنرمند بشوی، باید حتما انسان باشی.
دو پست قبلی:
عطیه اسکندری
23 شهریور
"1400"
مطلبی دیگر از این انتشارات
عشاق در این ره جان میسپارند(:
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامهای به من!
مطلبی دیگر از این انتشارات
او مثل دیگران عاشق نشده بود!!!