مهم زندگیست



من به خواب میروم
سوار اسب میشوم
پرواز میکند
رویای من ولی
واقعی‌تر از حقیقت است
شاید این اسب
واقعیست
و من تا به حال
در خواب بوده‌ام ولی
فرقی نمیکند
مهم زندگیست
اسب حرف میزند
به رودخانه‌ای طویل اشاره می‌کند
ادامه میدهد
آن
رودخانه زندگیست
زمانی
یخ میزند
زمانی دگر پر از
ماهیان و برگ سبز می‌شود
زمانی پر از سیل می‌شود
اسب
مرا کنار رودخانه می‌برد
بر زمین راه میروم
به سوی قایقی
کنار رودخانه میدوم
سوار میشوم
پارو میزنم
کمی جلوتر
قایق به یخ می‌خورد
با پارو
یخ را کنار میزنم
کمی آن طرف‌تر
به تخته سنگی بزرگ میرسم
لعنتی
تکان هم نمیخورد
به سختی
از کنارش عبور می‌کنم
پشت تخته سنگ
شکوفه گلی نشسته است
دست‌های خود
گشوده است و
به آسمان نگاه میکند
به راهم
ادامه میدهم
شب میشود
به پایان رودخانه میرسم
پیاده میشوم
راه میروم
کنار درخت سرو
دراز میکشم
به خواب میروم
چشم باز میکنم
به روی تخت خواب خود نشسته‌ام
فریاد میزنم
چه فرق میکند
مهم زندگیست.