نگفتم...گفتا!!!

می گفت برای ماندنم بهانه جور کن.می گفت برای تو که کاری ندارد...

میگفت ماه و ستاره ها را هل بده زیر ابرها...دل آسمان را پر کن...

با خنده هایت...چال گونه هایت ...عطر تنت رعشه به جان آسمان بیانداز!


کولاک به پا کن ...طوفان شو ...سیل باش و پلها را خراب کن!!!

میگفت پرده را کنار بزن...بگو کمی آسمان دلسر شود...ابرها دست به یکی کنند ...کوهها بهمن ببارند!!!


جاده ها همقدم سیل شوند و دریا موج‌موج برقصد تا سر در خانه ات!!!


بگو آسمان به زمین بیاید...برای تو که کاری ندارد خدای من!!!


میگفت دلم به رفتن نیست برای ماندنم قیامت به پا کن !!!