مربی و مشاور چابکسازی سازمانی، توسعه دهنده
چگونه محیط کاری خود را به آتش بکشید!
تابهحال خرابکاری کردهاید؟ من کردهام! شمع روشنی را در نزدیکترین فاصله ممکن با دستمالکاغذیها رها کردم! فاجعهای رخ داد! خوشاقبال بودم که کسی آسیب ندید؛ اما تعداد زیادی لحاف و تشک اجدادی تبدیل به کربن شد!
حقیقتش را بخواهید، خرابکاری مقولهای علمی است! درواقع میتوان خرابکاری را فرموله کرد، آموزش داد و حتی لیسانس و نشان خرابکاری گرفت... باورش دشوار است!؟ برای من هم سخت بود؛ ولی با من همراه شوید تا با منسجمترین راهنمای خرابکاری جهان که هنوز هم کاربرد دارد آشنایتان کنم! به این گزارهها دقت کنید:
توصیههای تشکیلاتی!
- لجوجانه تلاش کنید که همه کارها را از «کانالهای تعریفشدهاش» انجام دهید؛ جلوی استفاده از میانبرها را بگیرید!
- مدام حرف بزنید! بدون انقطاع و پشت سر هم!
- از هر فرصتی برای ارجاع کارها به یک کمیته - جهت مطالعه و تحقیقات بیشتر، استفاده کنید! کمیتههایی شلوغ که هیچگاه کمتر از 5 نفر نیستند!
- یک موضوع بیربط را بارها گوشزد کنید!
- روی ادای صحیح کلمات و واژگان موجود در قراردادها، مکالمات و نامهها چانهبزنید! (ملا نُقَطی باشید!)
- به کارهایی که قبلاً روی آنها تصمیم گرفتهشده است، گیرِ مجدد بدهید!
- ترس و اضطرار را اشاعه دهید! خیلی معقول عمل کنید و اطرافیانتان را به متانت و خونسردی دعوت کنید تا از عجله اجتناب کنند تا به عواقب تلخ آن دچار نشوند!
- نگران مناسب بودن هر تصمیمی در هرجایی باشید! صلاحیت تصمیمگیرندهها را زیر سؤال ببرید و مدام هشدار دهید که ممکن است تصمیمشان با اراده یا سیاست برخی از ردههای بالاتر در تعارض باشد!
توصیه برای مدیران و سرپرستان!
- اصرار داشته باشید تا دستورات را کتبی دریافت کنید!
- خود را در برابر دستورات به کجفهمی بزنید! سؤالات بیپایان بپرسید یا مکاتبات و بگومگوهای بیپایان انجام دهید.
- هر کاری که میتوانید برای به تأخیر انداختن تحویل کارها انجام دهید. حتی اگر بخشی از کار آماده است، تحویل آن را به آماده شدن کل کار موکول کنید.
- لوازم ضروری کار را تا زمانی که بهکلی تمام نشده، سفارش ندهید! فرصت کوتاه شما برای درخواست و ثبت سفارش جدید، جریان کار را به سمت خاموشی و توقف سوق خواهد داد.
- لوازم بسیار گران باکیفیت بالا سفارش دهید که تهیه آنها دشوار باشد. در این فاصله مدام هشدار دهید که ابزار [یا فرایند] بیکیفیت منجر به کار بیکیفیت خواهد شد.
- در تعیین تکالیف کاری، همیشه کارهای کماهمیت را ابتدا تعیین تکلیف کنید.
- اصرار داشته باشید تا محصولات کماهمیتتر، بینقص و کامل انجام شوند. مدام آنها را برای بازنویسی یا دوبارهکاری به عقب ارجاع دهید.
- در مسیردهیها اشتباه کنید تا کارها یا لوازم بهجاهای نادرست فرستاده شوند.
- وقتی فرد جدیدی را آموزش میدهید، اطلاعات ناقص یا گمراهکننده به او بدهید.
- برای کاهش روحیه، و صدالبته تولید، با کارکنان ناکارآمد صمیمی باشید و درحالیکه سزاوار نیستند مدام تشویقشان کنید! نسبت به کارکنان کارآمد تبعیضآمیز برخورد کرده و ایرادگیری کنید.
- جلسات را درست درزمانی که کارهای مهمی برای انجام هست، برگزار کنید!
- به شکلی که معقول به نظر برسد، دوبارهکاری کنید! نسخههای تکراری از فایلها نگهداری کنید.
- روال مربوط به اخذ تصمیمات، دستورات، پرداخت چکها و انجام دیگر کارها را پیچیده کنید. مجوزهای لازم را چند برابر کنید!
- تمامی آییننامهها و قوانین را کلمه به کلمه تا نقطه آخر اعمال کنید.
توصیه برای کارمندان!
- آهسته کارکنید! به راههایی فکر کنید که برای انجام کار نیاز به حرکات اضافی داشته باشید. ابزار غیردقیق استفاده کنید؛ از چکش سبک بجای چکش سنگینتر استفاده کنید و ازایندست!
- تا میتوانید در روال انجام کارها تعلیق و وقفه، تعبیه کنید. اگر چیزی را اندازه میگیرید، چندین بار این کار را بکنید. چیزهایی را فراموش کنید تا به خاطر آنها مجبور به رفتوبرگشت باشید.
- حتی اگر زبان و متن را متوجه میشوید، وانمود کنید که مسئله یا دستورالعمل به آن زبان را درک نکردهاید.
- وانمود کنید که درک دستورالعمل یا کار، بسیار پیچیده و دشوار است. آنها را مجبور کنید چندباره توضیح دهند.
- کارتان را ناقص انجام دهید و کمبود امکانات، تجهیزات و ابزارها را ملامت کنید.
- هیچگاه دانش و تجربه خود را به همکار جدید یا کمتجربهتر از خودتان انتقال ندهید.
- کارهای اداری را بغرنج کنید. فرمها را با اطلاعات بیخود و ناخوانا یا ناقص پرکنید تا آنها مجبور به دوبارهکاری شوند.
- در صورت امکان به گروهی که مشکلات کارمندان را به مدیریت بازتاب میدهد ملحق شوید یا کمک کنید تا چنین گروهی ایجاد شود. مطمئن شوید که روال کار برای مدیریت در کسلکننده و ناکارآمدترین حالت ممکن قرار دارد.
- لوازم و درخواستها را نادرست مسیردهی کنید.
- چیزهای خوب را با چیزهای بد، مستعمل، از رده خارج و مرجوعی ترکیب کنید!
اگر در اواخر جنگ جهانی دوم در کشورهای تحت اشغال آلمان نازی زندگی میکردید و سن قانونی هم داشتید میتوانستید با عمل کردن به این موارد، نشانِ «شهروند خوبِ خرابکار» دریافت کنید و به متفقین برای آزادسازی کشورتان کمک کنید.
اطلاعات عمومی نهچندان بیخودی
مواردی که در بالا خواندید بخشی از یک سند تاریخی است که توسط ستاد خدمات راهبردی ایالاتمتحده آمریکا (US OSS) در سال 1944 تهیه شد و متفقین آن را در خلال جنگ جهانی دوم برای راهنمایی شهروندانی که طرفدارشان بودند توزیع کردند. این سند که «راهنمای میدانیِ خرابکاری ساده» یا Simple Sabotage Field Manual، نام داشت، به شهروندان کشورهای اشغالی یاد میداد که چگونه میتوانند با انجام یک سری اقدامات میدانی ساده، درحالیکه غیرقابلکشف و در حاشیهای امن قرار میگیرند، بهرهوری در محل کار و زندگی خود را بهشدت کاهش دهند تا درنهایت به فروپاشی از درون منجر گردد. این دستورات را با اصطلاحات «کارشکنیِ بیخطر» یا «حماقتِ هدفمند» نیز میشناسند.
این سند در سال 2008 به همراه لیستی از افرادی که برای این سرویس مخفی کار میکردند، از حالت طبقهبندیشده خارج و در اختیار عموم قرار گرفت. در میان اسامی، نام این افراد به چشم میخورد:
- رالف بانچ Ralph Bunche - دانشمند علوم سیاسی و برنده جایزه صلح نوبل
- استرلینگ هایدن Sterling Hayden - ستاره هالیوود
- الیزابت مکینتاش Elizabeth McIntosh - مامور مخفی و نویسنده کتاب دختر مخفی
- موریس بِرگ Moe Berg - مربی و ستاره بیسبال
- آرتور گلدبِرگ Arthur Goldberg - قاضی ارشد دیوان عالی
- پائول مِلون Paul Mellon - پرورشدهنده اسب و میلیونر مشهور
- آرتور مایر شلیزنگر جونیور Arthur M. Schlesinger Jr - مورخ، جامعه شناس و برنده جایزه پولیتزر
- جان فورد John Ford - فیلمساز مشهور هالیوود
خوب است بدانیم که «ستاد خدمات راهبردی»، سازمانی منسجم بود که از بااستعدادترین دانشمندان علوم ارتباطات، سیاست و جامعه شناسان خبره در سال 1942 تشکیل شد تا به مأموریت اصلی خود یعنی جمعآوری اطلاعات (جاسوسی)، تولید پروپاگاندا، براندازی و برنامهریزی پساجنگ بپردازد. این تشکیلات پس از جنگ جهانی دوم منحل و به نحوی در آژانس اطلاعات مرکزی (CIA) ادغام شد و هماکنون با عنوان ستاد فرماندهی عملیات ویژه (US SOCOM) به مأموریتهای جدید خود ادامه میدهد.
سخن پایانی
نزدیک به هشتاد سال پیش، برای فروپاشاندن و تخریب یک سیستم پیچیده تطبیقپذیر – کشور، شرکت و اداره، مواردی طراحی و توصیهشده است که به شکل عجیبی امروزه هم بسیاری از آنها و مصادیقشان را در محیطهای کاری شاهدیم. عجیبتر اینکه بسیاری از آنها، نه بهعنوان عامل منحوس خرابکاری و فروپاشی که بهعنوان یک استاندارد عُقلایی، متد طلایی یا تجربه موفق پذیرفتهشدهاند! راهنما دارای ابعاد و سرفصلهای متعدد و جالبی است (12 بند) که در این یادداشت به بخشهای سازمانی آن (بند 11) پرداخته شد. میتوانید متن اصلی اسکن شده را اینجا و متن تایپشده و خواناتر را اینجا دریافت کنید.
تاکیدم این نیست که هرکدام از این موارد میتواند بهتنهایی یک تَشَکل یا سازمان تجاری را به فروپاشی نزدیک کند یا اگر چنین رفتارهایی از کسانی سر زد، از روی عمد بوده یا قطعاً توطئهای در کار است! بلکه قصد داشتم توجه مدیران، کارمندان و مسئولان واحدهای تجاری را به این نکته جلب کنم که اگر تعداد خوبی از این موارد و یا مصادیقشان را در گوشهای از سازمان مشاهده کردید، خطر فروپاشی ازآنچه در آینه میبینید به شما نزدیکتر است!
بسیاری از این توصیهها پس از 100 سال تمرین مداوم، تبدیل به فرهنگ شدهاند و بهصورت ناخودآگاه از افراد سر میزنند، بنابراین اصلاح بسیاری از آنها درواقع کاری فرهنگی است و خبر خوب این است که تمام این مخاطرات و ابتکارات خرابکارانه، در تفکرِ مدیریت جدید قابلپیشگیری و ترمیم هستند یا اگر هم حوصله، زمان یا پول سرمایهگذاری بر روی تفکرات جدید مدیریتی را ندارید، تنها کافی است سعی کنید برعکس این دستورات عمل کنید!
... شاید هم بد نباشد، پوستری از فرامین آن در شرکت نصب کنید! :-)
تقدیم به...
این یادداشت، درواقع تکهای از یک پیشنویسِ پرشاخ و برگ ولی پراکنده در مورد چابکی سازمانی است که طی یک سال گذشته به آن مشغول بودم.
پیشنهاد دوستانم در ویرگول و داتین برای پیوستن به کمپین 1000 نفری، بهانه و انگیزهای شد تا بخش تقریباً آمادهتری از آن را در این کمپین سهیم باشم. برای من که همکاریام با بانک سپه و شرکتهای تابعش در سالهای دور و نزدیک، نقطه عطفی در زندگی حرفهایام بوده، داتین بهعنوان شریک فنی بانک سپه نیز همواره ارجوقربی معنادار برایم داشته است. امیدوارم هر دو در پیمودن مسیر رشدشان، چابک و از خرابکاریها مصون بمانند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربه سفر من به اروپا
مطلبی دیگر از این انتشارات
20 شغل آنلاین که می توانید بدون سابقه کاری انجام دهید
مطلبی دیگر از این انتشارات
آری آری تو زیبایی: الیاس امیرحسنی