کجای قصه ام بودی؟!

دقیقا روی کدامین سطر ایستاده بودی وقتی داشتم تنهایی ام را مشق میکردم!؟


کجای این جاده ی مه اندود میتاختی وقتی پریشانی ام را قدم میزدم!؟


تن کدام ساز را نوازش میکردی وقتی با درد هایم میرقصیدم!؟


دلت را کجا گرو گذاشته بودی وقتی عاشقانه هایمان را بدهکار عالم و آدم بودم!؟


رو به سوی کدام قبله ایستاده بودی وقتی خدا را زیر بالشم پنهان میکردم!؟


عاشقانه هایت را خرج کدام دلبر میکردی وقتی دخل و خرج دل و دیده ام با هم نمیخواند!؟


سر روی کدام شانه میگذاشتی وقتی سرم روی دیوار اندوه بود!؟


بوتیمار کدام تن خسته بودی وقتی آخرین بال سیمرغم را به آتش کشیدم!؟


باز هم زبانم جنبید و دلم هوس گلایه کرد!!!


گوش و هوش و نگاهت را کجا جا گذاشتی حالا که دارم یکی به نعل میزنم یکی به میخ!؟؟؟؟


آسیه محمودی