چگونه میتوانم زندگیام را برای شما شرح دهم! بسیار میخوانم، زیاد فکر میکنم، موزیک میشنوم، سخت تمرین میکنم و گلها را بسیار دوست دارم.
ابرها
آسمان ابری سر به هوایم میکند. تا چند لکه ابر در آسمان میبینم تمام هوش و حواسم معطوف به آنها میشود.

آسمان همیشه با وجود ابرها زیباتر است. در روز، زیر نور خورشید، در شب و به هنگاممهتاب.
هر چه بیشتر نگاهشان میکنم، بیشتر مجذوبشان میشوم. توانایی این را دارم، تا غرق در افکارِ دور و درازم شوم و ساعتها نگاه از آسمان و ابرهایش برنگیرم.
آدمها اغلب به تماشای غروب مینشینند و کمتر کسی حوصلهی دیدن طلوع را دارد. طلوع در پس ابرها اما چیز دیگریست. رنگهای صبح در هم میآمیزند و شگفتانگیزترین صحنهها را خلق میکنند. تصاویری که گاه حتی به دقیقه هم نمیکشد و محو میشود.
بارها از دیدنشان به وجد آمدهام و انگشت حیرت گزیدهام.
ابرهای سفید پف کرده مرا به یاد کارتون خرسهای مهربان میاندازد.
کاش میشد به مانند ابر پری، ابرکی داشتم.

چند روز پیش با خود میگفتم کاش در موقعیت مکانی زندگی من هم وقتی هوا آفتابی میشد به همدیگر زنگ میزدیم و میگفتیم هوا آفتابی است بیایید برویم دورکی بزنیم. نه اینکه تا ابری و بارانی میشود، هر طور شده میخواهیم برویم بیرون.
دلم میخواست به جای هوای ابری و بارانی، هوای آفتابی در اقلیت بود.
من باید در جایی چون رشت به دنیا میآمدم. همیشه ابری و بارانی..
میدانم که قطعا سختیهای خودش را دارد، اما حال من با ابر و باران خیلی بهتر میشود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
رویای تبت
مطلبی دیگر از این انتشارات
تُهی
مطلبی دیگر از این انتشارات
امتحان ریاضی من