خانه باید...


خانه!
باید یک‌ ایوان فراخ داشته باشد پر از شمعدانی و حسن یوسف و لاله عباسی

یک باغچه پر از شمشاد و رازقی و رزهای رونده و یاس و اطلسی

یک حوض که بخرد عشوه های شبانه ی ماهبانو را...
یک درخت شاه توت پر از نوبرانه های بهارانه و هوسانه های مادران محجوب!
دیوارهای مست از هماغوشی تاکهای صبور!
درهای چوبی که پاشنه اش همیشه به روی خوشبختی چرخیده !
چنارهایی پر از عطر بوسه های یواشکی!

خانه باید یک‌ تو! داشته باشد با چشمهای عسل!!!
با دستهای پیچک! با آب نبات نگاه و نفسهای شب بو!

یک من ! دااشته باشد باشد با باقلوای بوسه های عصرگاهی!با الکل آغوش شبانگاهی و دلبرانگیهای گاه و بیگاه!

خانه یک ما!میخواهد با عاشقانه های محجوبانه!!!
با غزلیات شمس و هایکوهای ژاپنی و اساطیر یونانی و فرشهای ایرانی!با دوبیتی های باباطاهر و غزلیات حافظ و گلایه های عاشقانه سعدی!!!

خانه در و دیوارش باید بوی باران های یکریز صد سال تنهایی مارکز را بدهد و عطر دسته گل بنفشه ی البادسس پدس!!!

خانه باید درش به روی غرور فروغ باز شود!

دل خانه باید به یاد شاملو و ایدا و آینه و شیار مورب گونه هایش بتپد!!!!

ایوان خانه باید برای دلبرانگیهایم...مردانگی هایت

برای قهوه ی چشمانم...برای انگبین لبهایت

غزل بسراید!!!!

آسیه محمودی