ISFJ 1w2
دور ریختنیهای عزیز من
تجربهی شخصی من
از مشکلات واضح من وابستگی به انواع چیزها بود. از وسایلی که جمع میکردم گرفته، تا اشخاص. این موضوع وقتی مجبور به اسبابکشی شدیم واضحتر شد. باید از یکسری وسایلم دل میکندم. هرچند واقعا اینکار رو نکردم و یه عالمه وسیله رو با خودم کشوندم به خونهی جدید. مهمتر از وسایل، باید از خونهمون هم دل میکندم. خونهای که عملا توش بزرگ شدم. جایی که ۵ سال تموم توش با آدمهایی که اومدن و رفتن، خاطره ساختم. خونهای که برام همه چیزه، و از دست دادنش بدترین اتفاق.
برام همهچیز باارزش بودن. تنها دارایی من ۱۲ ساله بودن، بدون وسایلم، خاطراتی ندارم. بدون خاطراتم، هویتی ندارم. اینها افکارم بود، تا قبل از اینکه کتاب دورریختنیهای عزیز من رو بخونم.
از سرگرمیهای من وبگردی توی وبسایتهای انتشاراتهاست. روزی در سایت انتشارات پرتقال میگشتم که به صفحهی کتاب دوررختنیهای عزیز من برخوردم. توضیحات کتاب را خواندم و بالافاصله آن را در لیستخریدکتابم (معنی لیستخریدکتابم: لیستی که انتها نداره و بلندترینه?) اضافه کردم. چقدر به همچین چیزی نیاز داشتم! و چقدر میتوانستم با توضیحات همذاتپنداری کنم!
مدتی میگذره، اسبابکشی هم کردیم و من کتاب رو فراموش میکنم تا وقتی که تو هایپراستار به چشمم میخوره و میخرمش. اونقدر براش هیجان داشتم که از بین یه قفسه کتاب نخونده، انتخابم بود. زمانی شروعش کردم که هم مدرسه بود، هم کلاسهایبیرونمدرسه هم کلی کار ریز و درشت دیگه. با این حساب خیلی ذوق داشتم که نشستم دو روزه خوندمش...
و حالا اینجام تا بعد از حدود ۲ هفته از تموم کردنش، نقد و تجربهی شخصیم از این ماجراها رو بگم! پس اگه شما هم مشکل وابستگی رو دارید یا دوست دارید دربارهش بیشتر بدونید، حتما پیشنهاد میکنم این پست و این کتاب - که در این زمینه عالیه - رو از دست ندید.
مشخصات کتاب:
- نویسنده: الی سوارتز
- مترجم: مینا شهری
- انتشارات: پرتقال
- سال انتشار: ۲۰۱۹
- مناسب برای سنین: بالای ۱۲ سال
- ژانر: رئال
- تعداد صفحات: ۲۴۷
- خلاصهی پشت جلد: خانواده، همیشه برای مگیِ دوازدهساله مهم بوده است. او در رشتهی تیراندازی به اهداف متحرک فعالیت دارد. پدرش مربی و مادرش همواره مشوق او در این مسیر بوده است. اما مادربزرگ مگی به تازگی از دنیا رفته و این اتفاق باعث شده حفرهی عمیقی در زندگیاش ایجاد شود. یکی از راههایی که او برای پر کردن این جای خالی انتخاب کرده، انبار کردن وسایل مختلف است. بعد اضطراب ناشی از یک اتفاق جدید مگی را بیشتر از قبل به انبار کردن وسایل ترغیب میکند؛ آنقدر که دیگر کنترل اوضاع از دستش خارج شده و دلش نمیخواهد هیچکس به جعبههای وسایلش نزدیک شود، به آنها دست بزند یا حتی یکی از آنها را دور بیندازد... با مگی همراه شوید؛ شاید شما هم به این باور برسید که گاهی دوست داشتن به معنای رها کردن است.
داستان دربارهی مگی ۱۲ سالهست که آلزایمر و - بعد - مرگ مادربزرگ عزیزش - نانا - حفرهای بزرگی در قلبش ایجاد میکند. مگی نمیخواهد فراموش کند، همانطور که نانا او را کرد. برای همین شروع میکند به انبار کردن همه چیز در جعبههایی که زیر تخت و در کمدهایش - بهصورت یواشکی - نگه میدارد. او وسایلی را در جعبههایش انبار میکند که در دید دیگران آشغال جلوه میکند. پوستههای آدامس، بطریهای خالی شیرپاکتی، و هرچیزی که فکرش را بکنید. ولی برای مگی این وسایل همهچیزش هستند. چیزهایی که به او آرامش خیال میدهند. چیزهایی که خاطرات ارزشمندش را به یادش میآورند و باعث میشوند او فراموش نکند.
ولی ماجرا زمانی جدی میشود که کنترل اوضاع از دستش خارج میشود. مگی بیشازحد بر روی وسایلش حساس، و به آنها وابسته میشود. دلش نمیخواهد هیچکس به جعبههای وسایلش نزدیک شود، به آنها دست بزند یا حتی یکی از آنها را دور بیندازد. تمام فکرش پیش خرتوپرتهایش است.
در این کتاب ما شاهد اشخاص و ماجراهایی هستیم که به او در راه مبارزه با اظطرابش کمک میکنند. و مهمتر از همه، شاهد قدرت اراده و شخصیت ناپایدار مگی.
مشکل من در حد اظطراب مگی نیست. بااینحال من هم در کنار مگی درحال یادگیری بودم. یادگیری هنر رها کردن. علاوه بر یادگیری، لذت هم بردم!
خلاصه که خیلی این شخصیت رو شبیه خودم میبینم. کسی که همیشه در حال فلشبک زدن به خاطراتشه. خاطراتی که براش باارزشترینن. و با جمع کردن خرتوپرتها، سعی میکنه این خاطرات رو ثبت کنه. هرچند بعدها متوجه میشه روش درستی رو برای ثبت خاطراتش انتخاب نکرده و توش زیادهروی کرده.
پیدیاف ۲۰ صفحهی اول کتاب:
مطلبی دیگر از این انتشارات
حرف،آرزو!...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تمرینِ خوشبختی در چند دقیقه
مطلبی دیگر از این انتشارات
آخرین بازدید من