Always the poet, never the poem=)) https://t.me/insanity_in_flesh
تفاوت...!
از سقف آب میچکید، بین تمام درز های دیوار حداقل به اندازه ی یک تمرین برای عنکبوت کودک از تار های عنکبوت ها پر شده بود؛ سرش درد میکرد، دیوار های سفیدی که دیگر به سیاه شباهت داشتند
گویی داشت بو ها را مزه میکرد؛
نگاهی به ساعتش انداخت
سرعتش را بیشتر کرد؛وقت زیادی برایش باقی نمانده بود
دستش را روی دیوار خاکی کشید و دنبال همانی که سالها پیش آنجا رها کرده بود گشت...
بعد از دقیقه ای چیزی سفت و دراز را لمس کرد، پوزخند کوتاهی زد و دست دیگرش را به کمک دست پیدا کننده فرستاد؛
دو دست با کمک هم میله ی چوبی را کشیدند و اهرم، دریچه ای در سقف را باز کرد،
بالا را نگاه کرد و لبخندش برای لحظه ای بزرگتر شد، به هر حال برای او همین هم زیادی بود!!
از کیف قهوه ای اش نردبان طنابی ای که ماه ها برای ساختنش زحمت کشده بود را در آورد
با زحمت دوسر چنگکی ای که بارها و بارها زخمی اش کرده بودند را روی لبه ی دریچه گذاشت
و با کمکش شروع به بالا کردن رفت
بالا رفت و بالا رفت و بالا رفت و آنقدر بالا رفت که دیگر راهی برای بالا رفتن نبود!
با دستانش خودش را بالا کشید و آرام روی سطح سرد و خاکی نشست
پاهایش را بالا کشید و بلند شد
زیباترین صحنه ای که توی کل زندگیش دیده بود متعلق به همین لحظه بود...!
حتی تمام آن راه صخره نوردی تا اینجا؛ ارزشش را داشت،
روی لبه، نشست و به آن صحنه خیره شد
حتی اگر بهش میگفتند زندگی را میخواهی یا اینجا را
صددرصد جوابش این خانه ی دور افتاده در کوه بود
با اینکه زندگی ارزش چندانی برایش نداشت اما انگاری هیچ وقت قرار نبود سِمَت مهمترین چیز دنیا رو از دست بده؛
او خیلی وقت بود که همه ی تفاوت ها را پشت سر گذاشته بود
بارها راجبش فکر کرده بود
آری؛ او با همه ی آنها فرق داشت خوب یا بد این فرق او بود
صدای داد و فریاد ها شروع شد، مهمترین مراسم سال برای خیلی ها!
باشد، این یکی از آن چیزهایی بود با آنها راجبش فرق نداشت!!!!
10
9
8
7
6
5
4
3
2
1
0
بزرگترین لبخندش را روی لبش نشاند و آتش بازی بزرگ را نگاه کرد
سال نو مبارک:))
پ.ن: خیر عمراً چالش مزخرف ساتو شرکت کنم:"/
پ.ن2:زهرمار به هرکسی که بخواد از من توی چالش اسم ببره:"/
پ.ن3:نخیرشم اصلا هم همینجوری یهویی اینو ننوشتم که فقط واسه ی سال نو پست نوشتم باشم:"/
مطلبی دیگر از این انتشارات
جنگ تصویری یلدا ??
مطلبی دیگر از این انتشارات
یه یادگاری دوستانه برای تاریخ ویرگول
مطلبی دیگر از این انتشارات
آخرین پرستو متولد میشود??