فقط شش روز مانده.

یه کلبه روی کوه های اینجا می خوام.
یه کلبه روی کوه های اینجا می خوام.

امروز باران آمد.

شاید پاییز می خواست حضورش را اعلام کند.

نمی دانم اما من بویش را حس می کنم.

بوی پاییز یعنی مخلوطی از هوایی سرد،بوی خاک نم زده و عطر چای.

چند روزی است که ویرگول نیامده ام.می خواستم ببینم چقدر به نوشتن وابسته شده ام که دیدم دیگر نمی توانم ننویسم و این شده که دوباره برگشتم و دوباره نوشتم.

با این که شش روز مانده تا پاییز بیاید،صدای قدم هایم روی برگ های زرد،نارنجی که از درختان می ریزند نشان می دهد پاییز نزدیک است.

سلام به فصلی که در آن با این که هوا خیلی سرد است،بستنی خوردن کیف می دهد.

سلام به فصلی که دومین روز اولین ماه آن دنیا را برای اولین بار دیدم.

سلام پاییز!