#نامه_هَشتادوسِوُم✉️:

به قول آقایِ #علی_سلطانی که میگن:

«قسم به جمعه‌ای که تنها در خیابان قدم میزنم...»

امّا من میگم، قسم به جمعه‌ای که بی تو در کنارِ پنجره، به تنهایی چای می نوشم!

به روزهایی که زیرِ باران به تنهایی در خیابانِ آبرسان، قدم میزنم!

به مرور خاطراتی که همچون نگاتیوی در مغزم پخش میشوند!

به شنیدنِ آهنگِ چاووشی و شجریان در پاتوقِ همیشگیِ‌ـمان، که یک کافهٔ قدیمی‌‌ـست آن هم در حوالیِ خیابانِ آخرِ شهناز، که یکدفعه و به طور ناگهانی در فضایِ کافه پخش میشود!

به خوردن لبوهای قرمز رنگِ کنار خیابانِ ابوریحان، وقتی که برف شروع میکند به باریدن، قسم!

به حرفهایی که توی خونه وقتی که تنهام، با خودم میزنم، قسم!

به سوار شدن های هرروزم به اتوبوس، بعد از اتمام کلاس‌‍ـهایم، قسم!

به شنیدن صدای اذانی که منو یاد رفتن های گاه‌وبی‌گاه‌ـمان به مسجد محل می اندازد، قسم!

به تمام نامه‌ـهایی که برایت نوشتم و تو برای همه‌ـشان پاسخی ندادی، قسم!

به این ساعات و روز از اینکه، دیگر نیستی قسم...!

#نامه_هایم✉️

#راپونـزل🧸🍂

#کپی_حرام🚫