کلمات عفونی

تا به حال روزی چند بار خواسته‌ای حرف‌هایی را توی صورتش بکوبی؟

چندبار در روز کلمات روی زبانت سر می‌خورند و لحظه‌ی آخر لبانت را محکم روی هم فشار می‌دهی تا به بیرون لیز نخورند؟

چندبار نخواسته‌ای دلی را بشکنی اما خودت شکسته‌ای؟

چندبار در ذهنت جنجال به راه انداخته‌ای و تمام ناراحتی‌ها را بیرون ریخته‌ای؟

چندبار خواب دعوا کردن با او را دیده‌ای؟

تا به حال چندبار غم‌ها را روی دلت تلنبار کرده‌ای اما لبانت را به لبخند کش آورده‌ای؟

چندبار خواسته‌ای از همه چیز فرار کنی اما بدنت کرخت‌تر از همیشه روی زمین افتاده است؟

چندبار زخم‌های دیگری، به تو زخم زده اما سکوت کرده‌ای چون نخواسته‌ای درد روی دردهایش بگذاری؟

چند بار قرار است تحمل کنی؟

آیا واقعا باید تحمل کنی؟

تا کِی می‌خواهی کلمات را قورت بدهی، این اضافه وزن کلمات، تو را بیمار خواهد کرد. بیماری لاعلاجی به نام سکوت در برابر زخم‌ها. دکتر خواهد گفت هیچ درمانی نیست. کلمات در جای جای بدنش خانه کرده‌اند. کلمات گفته نشده، چون عفونتی در خونش جریان دارند. درمانی نیست.

بعد بگوید البته شاید باشد. به او بگویید کلماتش را بنویسد. بی‌وقفه بنویسد. نوشتن، کلمات عفونی را هم خارج می‌کند.

قلم و کاغذی برایش تجویز می‌کنم. به اندازه‌ی سال‌ها سکوت بنویسد. به اندازه‌ی تمام بارهایی که کلمات را قورت داده است.

ملیکا اجابتی