هر انسانی بوی خودش را دارد ...
امواجی خروشان ?
لیوان قهوه ات را بردار و جرعه ای از آن بنوش آری بنوشش گرچه کمی تلخ است ، کتاب دست نخورده ات را ورقی بزن و شروعش کن ، قلمت را بردار و به دنیای کلمات خوشامد بگو ، پیراهن دلخواهت را برتن کن و بی هیچ دلیلی از خانه بیرون برو ، چترت را آهسته کنار بگذار و زیر باران خیس شو ، در سکوتی پر آرامش به آسمان و ستاره هایش به ماه و خورشیدسیری ناپذیرش بنگر، کفشت را از پاهای خسته ات دربیاور و با چشمانی بسته بر روی چمن ها قدم بگذار ؛ زیرا این زندگی کوتاه تر از آن است که فکرش را میکنی.



مطلبی دیگر از این انتشارات
جلسه با روان درمانگر.(تجربه ی من از اسکیزوفرنی، قسمت ششم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه از طرف دل شکسته
مطلبی دیگر از این انتشارات
محبت شاید