جایی که امید وجود ندارد، باید آن را به وجود آورد.
حوصله ندارم
قصد داشتم یک عالمه باهاتون درد و دل کنم ولی فعلا حسش نیست و به همین چند کلمه اکتفا کردم!؟
شب های سرد
فکر پر از درد
روانشناسی زرد
سگ های ولگرد
یکی بود یکی نبود
تخت خواب تب آلود
خانه ی رویا نابود
قدم های بی هدف
نگاه سنگین از هر طرف
بوی نم بارون روی علف
عاشقان زیر چتر
خوشحالی بی حد و مرز
مردک گشاد و تند نبض
حسی عمیق و ترس و لرز
زبان سرخ و سر سبزم
مساحت کینه طول و عرض
خشم اندوه نفرت
سرنوشت تقدیر قسمت
عشق هوس لذت
جنون دیوانگی حیرت
3 روز بیدار
تکیه به دیوار
روح بیمار
تکرار
تکرار
تکرار
مطلبی دیگر از این انتشارات
عشق چیست؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
عاشقانه
مطلبی دیگر از این انتشارات
جلسه با روان درمانگر.(تجربه ی من از اسکیزوفرنی، قسمت ششم)