~♡~
~ دارم سعی میکنم!
به عنوان یه انسان،
دارم سعی میکنم معمولی باشم.
فکر کردن زیاد به چیزهایی مسخره، سناریو ساختن تو افکارم.. فکر کردن به اینکه چه اتفاقی ممکنه بیفته.. جواب دادن به آدم هایی که باهاشون حرف زده بودم ولی الان پیشم نیستن.. حرف زدن با خودم...
اینا واقعا ذهنمو داغون کرده.
دارم سعی میکنم با شرایطی که دوست ندارم کنار بیام.
کنار اومدن با چیزی که نمیخوایش میتونه سخت ترین کار دنیا باشه.
سعی میکنم با دلتنگیم کنار بیام. با چیزایی که از دست دادم. کسایی که ازم دور شدن...
یه وقتایی انقدر خودمو تنها میبینم که با خودم میگم "یعنی انقدر آدم مضخرفیم؟"
اما دیگه دارم بهش عادت میکنم. پذیرفتن سرنوشتی که نمیخوای داشته باشی دردناکه.
اما مهم تر اینه که دارم سعی میکنم.. سعی میکنم و فقط میخوام با گذر زمان، سیاهیی که توش غرق شدم ناپدید بشه.
میخوام با گذر زمان فراموش کنم.
فراموشی انقدر ها هم بد نمیتونه باشه. مثل دوباره متولد شدن میمونه. مثل یه فرصت دوباره. بی توجه به کار هایی که قبلا انجام دادی و عذاب وجدانی که داشتی. بیتوجه به اون غم و درد قدیمی توی سینه.
درسته با فراموشی نمیشه افکار بقیه مردم رو عوض کرد ولی مهم خود آدمه که میتونه باهاش از هرچیزی که نمیخواسته دور شه.
وقتایی که نیاز به فراموشی دارم میخوابم!
درسته خواب فقط یه فراموشی کوتاه مدته اما میتونه مثل یه قرص آرام بخش بی حست کنه.
اما وای به حالت اگر انقدر افکارت درگیر باشه که حتی تو خواب هم ولت نکنن.
به هرحال مهم اینه که سعی کنی..
سعی کنی با شرایط کنار بیای..
سخته ولی میشه یه کاریش کرد:)
الف. ۱۷/۲/۱۴۰۱
مطلبی دیگر از این انتشارات
آرامشِ صدای تو
مطلبی دیگر از این انتشارات
شیشهایترین آینه اتاق.
مطلبی دیگر از این انتشارات
برزخ بین گفتن و ننوشتن