داستان

آشور در عتیقه فروشی احساسات

۸ ماه پیش - خواندن ۲ دقیقه

هر چی دوست داری بنویس...

توصیحی نیست

soheil در عتیقه فروشی احساسات

۱۱ ماه پیش - خواندن ۵ دقیقه

من در مقابل من

3 بهمن و من

یوسف در عتیقه فروشی احساسات

۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه

پاییزی متظاهر به غم

چند سالی بود که صدای پاهاش نیومده بود، فکر نمی‌کردم ببینمش.

SAJDAD در عتیقه فروشی احساسات

۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

نگار؛صفحه سوم:تو اگه نَوَزی مردی

درد و دل نگار و راوی؛)

بادبادک در عتیقه فروشی احساسات

۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه

خاطراتت تمام نشده، اما تو تمام شده‌ای

شاید move on؟

ZACK در عتیقه فروشی احساسات

۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

کلاستروفوبیا

ترس از فضاهای بسته

Negara در عتیقه فروشی احساسات

۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

آینه

اصلا شاید بهتر باشه ...

°• یاسمین فتحی •° در عتیقه فروشی احساسات

۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه

دیگه به درد نمیخوره...

هیچی به درد نمیخوره! هیچی...

الف. در عتیقه فروشی احساسات

۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

~ عجیبه ولی آشناست!:)

دنبال اونی باش که براش مهمی...

الف. در عتیقه فروشی احساسات

۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

~ دارم سعی می‌کنم!

سخته ولی می‌شه یه کاریش کرد :)