نو سفرم

نوسفر برای ما یا طائر قدسی مددی کن
نوسفر برای ما یا طائر قدسی مددی کن

""نو سفرم""
کو مرهمی که شفای دل پری باشد
غیر از خدا که تواند که مرحمی باشد؟

کوکرامتی که زتقوی دین نشان باشد؟
ازصافی گذشته نه گدای سامری باشد

بهره ای ندارم زتسلای این دل مسکین
گر رو کنم به صراطش شفای عاجلی باشد

جز در پناه تو و رسول و بیت پرفیضش
کجا روم که بهتر از آنان، دلبری باشد

جز تو داور و دادار این سراپرده
کس نتواند که موکب ترک این بلای باشد

چله نشینم و سیروسلوک میکشد هرسوئی
شهر به شهردل به تمنای همرهی باشد

چهل روز گذشت و هنوز توشه ای نگرفتم
نوسفرم،دل به خضر دادم که رهنمای باشد

کوی به کوی به تمنای طائرقدسی
مبادا دلم خالی زلطف طائری باشد

بسیار گشتم و از رهنمود عاشقان رهم
گشتم فقیر که هویداشودهرچه تهی باشد

قدمی "ترک این مرحله بی خضر مکن
ظلمات است بترس" راه ثوابی باشد./

در این روستای نمونه ی ایران این شعر را سن۱۷سالگی نگاشتم
در این روستای نمونه ی ایران این شعر را سن۱۷سالگی نگاشتم


شاعر: بابک قدمی واریانی "ققنوس"