درباره این قلندران چهارپا؛ ردپای گربه‌ها

توجه: این مطلب نوشته‌ی شیرو کیانی است و در سایت عصر ایران منتشر شده است.

«قلندران چهارپا» كتابی است كه رد پای گربه‌ها را در شعر، داستان، نقاشی، سياست، مذهب، طب، سينما و علم دنبال كرده است. فريده حسن‌زاده،‌ كتاب را براي گربۀ از دست رفته‌اش نوشته است. ناشر کتاب "نشر نو" است.

كتاب در واقع جست‌وجويی است در سروده‌های شاعران، آثار نويسندگان، خلوت نقاشان، سياست سياستمداران، آراي شخصيت‌های مذهبی، علم پزشكی، حرفۀ پرستاری، هنر هفتم و خلوت دانشمندان به قصد يافتن ردپای گربه‌ها.

در مقدمۀ كتاب، روايتی قديمی از خلقت گربه آمده است كه می‌گويد وقتی خدا دنيا را آفريد، به هر حيوانی خصلت مثبتی عطا كرد. به فيل و خرس قدرت، به خرگوش و آهو چالاكی، به روباه زيركی، به ميمون هوش، به سگ وفاداری و... گربه در انتهای صف ايستاد و چون چيزی نصيبش نشده بود، خداوند گفت من قادر مطلقم، هر چه مي‌خواهی طلب كن. گربه هم گفت: «پس كمی از همۀ آنچه به همۀ حيوانات بخشيده‌ای به من مرحمت كن.» و خدا را ذكاوت گربه خوش آمد و خواسته‌اش را اجابت كرد اما «نقاب فروتنی را از چهرۀ گربه بركشيد و محرومش كرد برای هميشه از تظاهر به تواضع!»

روايت گينس از خلقت گربه هم بدين قرار است كه خدا سگ را به مثابه همدمی هماره وفادار، برای آدم آفريد تا آدم از تنهايی درآيد و چنانكه هست، مقبول و محبوب سگ باشد. اما آدمی مغرور شد و فرشتگان به اعتراض برخاستند كه آدمی ديگر خدا را بنده نيست و خدا گربه را آفريد. و گربه مطيع آدم نشد. و آن‌گاه كه آدم در چشمان گربه می‌نگريست درمی‌يافت كه ديگر اشرف مخلوقات نيست و به اين‌سان «آدم فروتنی آموخت و خدا خرسند گشت و آدم متعالی شد و سگ راضي گشت. گربه اما همچنان در پي راه و روش خود بود بی‌آنكه براي كسی تره خرد كند.»

خلقت گربه در تاريخ بلعمی هم حكايت جالبی دارد. به روايت بلعمی، در كشتی نوح موش‌ها فراوان شدند و به جان آذوقۀ كشتی افتادند و با جويدن چوب‌ها، كشتی را در خطر غرق شدن قرار دادند. هم از اين رو، نوح از خدا چاره‌ای طلبيد و خدا هم نوح را بفرمود: دستی بر سر شير بكش. و نوح چنين كرد و شير به عطسه افتاد و از دهانش گربه‌ای بيرون جهيد!

در مقدمۀ كتاب اين توصيف مشهور هم آمده است كه سگ اهل توجه به آدم است و گربه اهل بی‌توجهی. بر اين اساس بسياری معتقدند سگ عاشق‌صفت است و گربه معشوق‌‌صفت؛ پس سگ بيشتر به مرد شباهت دارد و گربه بيشتر به زن.

با چنين تشبيهی، امتيازی مثبت نصيب مرد می‌شود و امتيازی منفي از آن زن. نه كه اين تشبيه نادرست باشد، اما تام و تمام نيست؛ چراكه وفاداری زنان به ‌مراتب بيش از مردان است و سگ به وفايش شهره است و گربه به بی‌وفايی‌اش. بنابراين مردان هم به يكی از عميق‌ترين صفات منفی گربه، آراسته‌اند! در وفا ورزيدن به‌سان سگ، كارنامۀ زن به‌ مراتب مقبول‌تر از کارنامۀ مرد است!

باري، نويسندۀ كتاب با نوشتاری دلنشين و پرداختی جذاب و خواندنی، رد گربه‌ها را در زندگی و نظر و اثر بسياری از بزرگان تاريخ دنبال كرده است. مثلا موسولينی و هيتلر هر دو از گربه‌ها بيزار بودند. موسولينی در مصاحبه‌ای با روزنامه‌نگاری آمريكايی نفرت خود را از گربه‌ها بر آفتاب افكند و بر سياهۀ سيئاتش افزود.

هيتلر نيز مثل سگ از گربه‌ها می‌ترسيد! فريده حسن‌زاده می‌نويسد: «در سال 2006 پسر موسولينی... مدعی شد كه پدرش از گربه‌ها بيزار نبود و آن‌ها را آزار   نمی‌داد و حتی آن‌ها در خانه گربه‌ای ايرانی را نگهداری می‌كردند.»

اما روزنامه‌نگاری ايتاليايی در پاسخ به اين ادعا نوشت: «جعل يك گربۀ ايرانی برای اعتبار بخشيدن به شخصيت موسولينی، ساده‌لوحانه‌ترين كار برای ناديده‌گرفتن خون ميليون‌ها انسان است... شعار موسولينی اين بود: "بايد در دستان‌مان بمب، در دهان‌مان دشنه و در قلب‌مان نفرتی ابدی نگاه داريم." چگونه می‌توان باور كرد مردی كه چنين اعتقادات ويرانگري دارد، قادر به دوست داشتن گربه‌ها باشد؟

البته این روزنامه‌نگار ایتالیایی آدم خامی بوده؛ چون تصور می‌کرده آدم‌ها یا "خوب"اند یا "بد". در حالی که آدمیزاد پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. مثلا لنین که حداقل 500 هزار نفر در حکومتش اعدام یا ترور شدند و سیاست اقتصادی کمونیستی‌اش دست کم 5 میلیون نفر را به کام مرگ فرستاد، به شدت دوستدار گربه‌ها بود. عکس‌های زیادی هم از لنین هست که گربه‌ای را در آغوش دارد. بنابراین یک جنایتکار بیرحم هم ممکن است گربه‌دوست باشد و همین کافی است تا برایش طلب آمرزش کنیم!

چارلي چاپلين هم جزو عاشقان گربه بود. فريده حسن‌زاده معتقد است «چاپلين چشم‌هايش را طوری گريم می‌كرد كه حالت نگاه گربه را تداعی كند: نافذ و مرموز؛ در عين حال بسيار معصوم. نيز حركات و حالات چاپلين همان فرزی و چابكی بی‌مانند گربه را دارد.»

روزی كه چاپلين درگذشت، گربه‌اش مثل اكثر اوقات بر سينه‌اش نشسته بود و هيچ كس نمی‌توانست او را از سينۀ چاپلين جدا كند. چاپلين گفته است: آنكه حيوانات را سير می‌كند روح خود را سيراب می‌كند.

آلبرت اينشتين يكی از شرط‌هایش برای ادامه‌دادن زندگي با همسرش اين بود كه وقتی مشغول كار علمی است زنش به هيچ وجه نبايد با او صحبت كند. با این حال در حين كار هميشه چند گربۀ كوچك و بزرگ در دفترش حضور داشتند و اينشتين با شور و شوق مراقب آن‌ها بود.

كتب سهل و خواندنی فريده حسن‌زاده ما را با نظر و كشش مثبت يا منفی 82 شخصيت برجستۀ تاريخ ايران و جهان نسبت به گربه‌ها آشنا می‌سازد. مثلا ناصرالدين شاه خودمان به گربه‌اش لقب ببری‌خان داده بود و برای او پيشكار مخصوص و مواجب ماهيانه مقرر كرده بود و وقتی درباريان و زنان حرم خواسته‌ای داشتند روی كاغذ مي‌نوشتند و به گردن ببری‌خان می‌آويختند. شاه شهيد نيز عريضه‌های آويخته به گردن ببري‌خان را هيچ‌گاه بی‌پاسخ نمی‌گذاشت.

کتاب «قلندران چهارپا» از این حیث مفید است که در جامعۀ ما، فرهنگ حمایت از حیوانات چندان نهادینه نشده. این که سهل است، کلی گربه‌آزار هم داریم. با این حال گربه‌آزارها روز به روز کارشان سخت‌تر می‌شود؛ چراکه فرهنگ حمایت از حیوانات، به رغم اینکه در آغاز راه است، سرعت رشد بالایی دارد.

این کتاب از این حیث هم مفید است که به افراد مذهبی اطلاع می‌دهد که پیامبر اسلام با گربه‌ها مهربان بود. بسیاری از این افراد، برای اینکه مبادا موی گربه به بدن یا لباسشان بچسبد، با نوعی نامهربانی آشکار و عمیق، از کنار گربه‌ای که گوشۀ خیابان افتاده و به کمک ما آدم‌ها نیاز دارد، عبور می‌کنند.

 شرح مهربانی پيامبر گرامی اسلام با گربه‌ها از دیگر بخش‌های جالب كتاب است. گربۀ پيامبر اسلام "معزه" نام داشت. «يك بار وقتی اذان گفته شد و حضرت محمد به سوي عبايش رفت تا آن را بپوشد و نماز بگزارد، ديد معزه بر يكی از آستين‌های عبايش به خواب رفته است. پيامبر گربه را بيدار نكرد بلكه آستين را جدا كرد و بقيۀ عبا را برداشت تا گربه به خواب ادامه دهد... امير مومنان نيز روايت كرده است: پيامبر وضو می‌گرفت كه گربه‌ای نزد او آمد. پيامبر دانست آن حيوان تشنه است. ظرف آب را به سوي او برد و گربه از آب نوشيد سپس پيامبر از همان آب وضو گرفت.»

جالب است که مرحوم مطهری هم دوستدار گربه‌ها بود و در احوالش نوشته‌اند معمولا به اطرافیانش سفارش می‌کرد غذا دادن به گربه‌ای که نزدیک محل کار یا سکونتش بود، از یادشان نرود.

در نگرش اسلامی، این جمله معروف است که "گربه از اهل خانه است." بنابراین معلوم نیست چرا اقشار سنتی‌تر جامعۀ ما، چنانکه باید با گربه‌ها مهربان نیستند و تاکید دارند که "خانه جای گربه نیست".

در اثبات گربه‌دوستی پیامبر گرامی اسلام، ذکر این حدیث هم مناسبت دارد: دَخَلَتِ اِمْرَأَةٌ اَلنَّارَ فِي هِرَّةٍ رَبَطَتْهَا فَلَمْ تُطْعِمْهَا وَ لَمْ تَدَعْهَا تَأْكُلُ مِنْ خِشَاشِ اَلْأَرْضِ.

یا در حدیثی دیگر، پیامبر فرموده است: دَخَلَتِ اِمْرَأَةٌ اَلنَّارَ فِي هِرَّةٍ حبستها: «زنی به جهنم رفت، چون گربه‌ای را حبس کرده بود.» همین طور بی‌دلیل گربۀ بیچاره را در اتاقی زندانی کرده بود.

در کتاب وسائل‌الشیعه نیز روایت داریم که وقتی رسول‌الله را به عرش بردند حضرت دیدند زن مومنه‌ای در جهنم است. فرمودند: جبرئیل! چرا این زن در جهنم است؟ جبرئیل عرض کرد: لهره حبستها ثم ماتت: به خاطر گربه‌ای که این زن او را حبس کرده بود و در همان حال مُرد.



همچنین بخوانید:

موفقيت در ۲۳ جمله! بریده‌ای از بهترین کتاب‌های موفقیت

۴ کتاب عالی برای یادگیری محتوا: از نویسندگی و تولید تا بازاریابی و استراتژی محتوا

بخوانید: خلاصه کتاب بازاریابی انگیزشی

در بازار برده‌فروشان/ معرفی کتاب مجمع‌الجزایر گولاگ

دلیلِ نوشتن «نارضایتی از جهان» است/ معرفی کتابِ «فقط روزهایی که می‌نویسم»