چطور آل‌سعود صاحب یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان شد؟



حرف و حدیث‌های مختلفی که همیشه در خصوص نسبت میان ایران و آل سعود وجود داشته، باعث شد تا سیر تاریخی آل سعود را بیشتر بررسی کنم. قصه‌ای که در آن هم رگه‌هایی از زندگی قبیله‌ای هست و هم اثری از دین و هم ماجرای پول و نفت و هم دخالت‌های خارجی:




یک: آل سُعود، خانواده‌ای است منسوب به شخصی به نام سعود بن محمد بن مِقْرِن. او متولد سال ۱۰۱۹ شمسی است. در زمان تولد او شاه صفی در ایران حاکم بوده است.

دو: همین جا یک مسئله را با هم حل کنیم. تلفظ درست این کلمه با ضمه است. یعنی سُعود. البته انگلیسی‌ها آن را با فتحه می‌خوانند. سعود از مصدر سعد است. سعد هم که یعنی سعادت و نیک‌بختی.

سه: در دوره‌ای که از آن صحبت می‌کنیم عثمانی‌ها، حاکم بر شبه جزیره عربستان بودند. از طرف عثمانی‌ها، خاندانی موسوم به «شریف هاشمی» (که جد خاندان سلطنتی فعلی اردن هستند) به نیابت از خلیفه عثمانی بر حجاز حکمرانی می‌کرد.

چهار: اما ضعف عثمانی‌ها کم‌کم از ابتدای قرن ۱۸میلادی آغاز شد. در این زمان آقای سعود که به او سعود یکم هم می‌گویند ۶۰ ساله بوده است و متوجه شد که در گوشه و کنار شبه‌جزیره کسانی هستند که دیگر از خلیفه عثمانی و شریف هاشمی اطاعت نمی‌کنند و پرچم استقلال برافراشتند: خاندان مَکْرَمی اسماعیلی مذهب در دره نَجْران نزدیک مرزهای شمالی یمن، امام زیدی یمن در ارتفاعات این منطقه، خوارج در عمان و قبیله بنی‌خالد در واحه‌های غرب قطر بر کرانه خلیج‌فارس.

پنج: در این شرایط آقای سعود به تدریج در دِرْعِیّه و برخی از واحه‌های کوچک اطراف، امارتی تشکیل داد. دِرْعِیّه یک منطقه حاشیه‌ای در شمال غربی ریاض است.

شش: با این حال حکومت آقای سعود خیلی طول نکشید. او در واقع ۵ سال بعد از این جاه‌طلبی درگذشت. سعود، چهار پسر داشت: محمد، ثُنَیان، فَرْحان و مَشاری. آن چهار نفر با هم حکومت پدر را ادامه دادند ولی وقتی ثنیان، پسر دوم مرد، آن دو نفر دیگر راضی شدند که محمد حاکم شود. همزمان اتفاق مهم دیگری رخ داد.

هفت: حدود سال ۱۰۸۲، پسری در روستایی به نام عُیَینه، در حدود ۲۵ کیلومتری ریاض به دنیا آمد که نام او را هم محمد گذاشتند. پدرش عبدالوهاب نام داشت و قاضی بود. محمد بنیان‌گذار مذهب وهابی است. البته این مذهب که حالا مذهبی فراگیر در کشورهای جنوب خلیج فارس است، در آن زمان مقبولیتی نداشت و به همین دلیل محمد را از روستای خود رانده بودند. او به همین دلیل در سال ۱۷۴۴ به درعیه وارد شد. محمد بن سعود به اصرار همسر و برادرانش مقدم او را گرامی داشت و کم‌کم دو جاه‌طلب به یکدیگر دست بیعت و دوستی دادند. این گونه بود که نطفه اولیه دولت سعودی در منطقه درعیه بسته شد. (ارتباط این دو با یکدیگر آن‌قدر محکم بود که فرزند محمد بن سعود داماد محمد بن عبدالوهاب شد)

هشت: بعد از این، در یک دوره تقریبا هفتاد ساله، سعودی‌ها و وهابی‌ها تلاش کردند بر سرزمین عربستان (و در وهله نخست منطقه نجد که در واقع منطقه‌ای بزرگ از مرکز این کشور تا کرانه‌های جنوبی خلیج فارس است) حکمفرما شوند ولی در این راه چند ماه جدی داشتند:
اول) برخی از فرمانروایان محلی مثل دهام بن دواس که امیر ریاض بود و تقریبا ۳۰ سال تمام با سعودی‌ها و وهابی‌ها جنگید.
دوم ) برخی از بیابان‌نشینان و قبایل.

سه) شریف غالب یا شریف قریشی، فرمانروای حجاز (مکه و مدینه)
چهار) کمپانی هند شرقی دولت انگلیس (این کمپانی نگران بود که کاهش نفوذش در برخی کرانه‌های جنوبی خلیج فارس باعث تهدید سلطه انگلستان بر هند شود)

پنج) دولت عثمانی و برخی از امرای زیرمجموعه آن (به خصوص حاکمان عراق)
شش) دولت مصر

هفت) برخی از شیعیان (که به طور مشخص یک‌سال بعد از حمله وحشیانه سعود بن عبدالعزیز، یکی از امرای اولیه سعودی به کربلا، او را در مسجد جامع درعیه، پایتخت اولیه دولت سعودی ترور کردند)

۹ : با این حال رفته‌رفته هم سعودی‌ها و هم وهابی‌ها قلمرو خود را گسترش دادند. در ۱۷۶۵ یعنی حدودا ۴۰ سال بعد از درگذشت سعود یکم، آن‌ها بر بخش بزرگی از منطقه نجد حاکم بودند، در ۱۷۷۳ موفق شدند ریاض را تسخیر کنند، در ۱۸۰۲، حاکمیت آنان تا بحرین و قبایل عمان و رأس الخیمه رفته بود و در سال ۱۸۰۳ نیز با حمله به مکه و مدینه هر دو حرم شریف را زیر سلطه خود گرفتند. همچنین آن‌ها تا کرانه‌های فرات هم رفته بودند و در اردیبهشت ۱۱۸۱ برای نخستین‌بار، به مقدسات شیعیان حمله کرده و بعد از حمله به کربلا هجوم برد و ساختن اماکن مقدس آن منطقه، بیشتر ساکنان آنجا را کشتند. این رویداد (حمله به کربلا و غارت آن) یک‌سال بعد هم تکرار شد.

۱۰: بعد از این بود که سعودی‌ها کم‌کم رو به افول رفتند. تلاش برای تسلط کامل بر عراق و شام باعث شد که دولت عثمانی، برخورد با سعودی‌ها را از پاشاها، حاکمان مصر مطالبه کنند و در نهایت ابراهیم پاشا در جنگی که از ۱۸۱۶ آغاز شد بتواند درعیه، پایتخت سعودی‌ها را نابود کند، عبدالله، شاه آن زمان سعودی را دستگیر کند و در نهایت هم این عبدالله در استانبول اعدام شود. (کینه و رقابت بین سعودی، مصر و ترکیه از همین جا قابل فهم است). به این ترتیب دوره اول فرمانروایی سعودی‌ها در مصر به پایان می‌رسد هر چند که وهابیان هنوز در عربستان فعالیت دارند.
در اینجا نخستین دوره فرمانروایی آل سعود به پایان رسید. با این همه، وهابیان هنوز در عربستان فعالیت داشتند و برای درهم کوبیدن ارتش مصر و والی مصری سخت می‌کوشیدند.

۱۱: از حوالی سال ۱۸۲۱ تا ابتدای قرن بیستم یعنی حوالی هشتاد سال، چیزی به نام حکومت آل سعود در عربستان وجود ندارد ولی امرایی از این خانواده بر برخی مناطق این کشور حکمرانی می‌کنند. این حکومت‌ها ابتدا با شورش وهابیان در سال ۱۸۲۱ در درعیه آغاز می‌شود و ترکی، یکی از امرای سعودی حتی می‌تواند تا بحرین و قطر و عمان را هم تصرف کند ولی باز هم مصری‌ها مانع می‌شوند و دوباره در سال ۱۸۳۹ ریاض و مناطق شرقی عربستان فعلی یعنی احساء و قطیف را فتح می‌کنند.

با این حال از سال ۱۸۴۰ مصر و به طور مشخص محمد علی پاشا به دلیل تنش با انگلستان، نیروهای خود را از عربستان بیرون می‌کشد و دوباره سعودی‌ها حاکم ریاض و حومه می‌شوند. رویداد مهم بعدی وقتی بود که در حوالی سال ۱۸۹۱، یک طایفه به نام آل رشید به نیرومندترین دولت شمال عربستان تبدیل شد و توانست منطقه نجد را هم به ایالتی از حکومت خود تبدیل کند. در این دوره هشتاد ساله البته امرای سعودی زیادی داریم که معمولا با اختلافاتی درون خانوادگی و خیانت‌های درون گروهی دوران امیری آنان به پایان می‌رسد.

۱۲: موسس دولت سعودی مدرن، فردی به نام عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل است. او متولد سال ۱۸۷۶ یا ۱۸۸۰ بود یعنی تقریبا در دوره ناصرالدین شاه به دنیا آمده بود. او در کویت زندگی می‌کرد و اگر نبود اختلاف بین انگلیسی‌ها و عثمانی‌ها، او شاید به این مرحله نمی‌رسید. در واقع در اوایل قرن بیستم عثمانی‌ها کوشیدند توسط متحد خود، ابن رشید بر کویت سیطره پیدا کنند اما انگلستان، ائتلافی از اعراب مخالف آل رشید، مرکب از شیخ مبارک و قبایل وهابی مذهب به سرکردگی عبدالعزیز و یکی از قبایل جنوب عراق، منتفق، پدید آورد و در نهایت عبدالعزیز توانست در ابتدای سال ۱۹۰۲ ریاض را فتح کند. او بعد از فتح ریاض، کل منطقه نجد را فتح کرد و بعد از آن بود که توانست به غیر از کشورگشایی به مسایل دیگری هم فکر کند.

مهم‌ترین این اقدامات ایجاد آبادی‌هایی بود برای سکونت وهابیان که ساکنان آن «اخوان التوحید» یا «برادران یکتاپرستی» نامیده می‌شدند. این افراد در واقع سازمان دینیِ ـ نظامیِ وهابیان بودند. اقدام بعدی اسکان قبایل بیابان‌گرد شبه‌جزیره بود که به کشورهای همسایه کوچ کرده بودند و به‌‌سبب چیرگی انگلستان بر عراق و فلسطین و فرانسویان بر سوریه و لبنان و ایجاد راه‌های آهن و اتومبیل‌رو، به سرزمین نیاکان خویش باز می‌گشتند. اقدام بعدی کاهش تنش میان قبایل بازگشته بود که معمولا بر سر آبشخور و چراگاه با هم تنش داشتند.

۱۳: بعد از آغاز جنگ جهانی اول اما یک توطئه انگلیسی، آرامشی که به تازگی به وجود آمده بود را از بین برد.
انگلستان نیاز داشت که از قبایل عرب برای حمله بر عثمانی استفاده کند. از این رو برای جلب حمایت آن‌ها رئیس دو خانواده معتبر در عربستان یعنی شریف حسین و ابن سعود را که با هم سخت دشمنی داشتند، به بازی گرفت و نزد هریک افسری از کارگزاران خود را گسیل داشت: توماس ادوارد لارنس (همان لارنس عربستان معروف) را به اردوگاه شریف حسین فرستاد و ویلیام شکسپیر را به نزد سعودی‌ها.
لارنس با شریف حسین پیمان بست و از سوی دولت انگلستان به او گفت که پس از شکست عثمانی‌ها، حکومت عربستان بزرگ به او واگذار شود. اما دقیقا همین پیمان‌ها هم با عبدالعزیز منعقد شد.

۱۴: اما انگلیسی‌ها در آن زمان بیش از هر چیز از نیروی روزافزون آل سعود می‌ترسیدند ولی از آن رو به شکل متناقضی هم این دولت را تقویت می‌کردند تا به طور مثال از نفوذ ترک‌های جوان و آلمان در سواحل خلیج‌فارس جلوگیری کنند. نتیجه این شد که تقریبا ظرف حدود ۱۰ سال، سعودی‌ها توانستند به کل منطقه عربستان فعلی من جمله مکه و مدینه حاکم شوند. در جریان کشاکش میان عربستان و انگلیس (و گاهی هم عثمانی) برخی از پدیده‌های ژئوپلتیک فعلی در خاورمیانه نیز به وجود آمد.

مثلا برای مشخص کردن مرزهای شمالی انگلیس و سعودی میان عراق و نجد؛ و نجد و کویت، دو منطقه «بی‌طرف» پدید آمد.
یا برای آنکه پس از حاکم شدن آل سعود به کل منطقه عربستان، سر شریف حسین هم بی کلاه نماند، کشوری به نام اردن در دشتی میان نجد آن روز و سوریه تاسیس شد و خاندان هاشمی در آن حاکم شدند.

۱۵: به این ترتیب در رجب ۱۳۴۵ ق / ژانویه ۱۹۲۷ م، پادشاهی رسمی ابن سعود بر حجاز و نجد و مناطق پیوسته به آن اعلام شد و حدود شش ماه بعد هم همایشی اسلامی و سراسری در مکه بر‌پا شد و نمایندگان کشورهای اسلامی و عربی قطعنامه‌ای صادر کردند و طی آن عبدالعزیز بن عبدالرحمن، معروف به ابن سعود را حافظ «عتبات مقدسه اسلامی» در مکه و مدینه خواندند. البته در سال ۱۹۳۲، فرمان یکپارچه کردن سرزمین‌های تحت سلطنت شاه صادر شد و این کشور از آن پس به نام «کشور پادشاهی عربستان سعودی» خوانده شد.

۱۶: ابن سعود بعد از تاسیس این منطقه شروع به اصلاحات داخلی کرد:
قانون بدوی سنتی را لغو کرد و به جای عادات قبیله‌ای، قضاوت شرعی رواج یافت.
انجمنی از شیوخ قبیله‌ها برپا کرد و وادارشان ساخت که زکات را بی‌کم‌وکاست و به موقع بپردازند و از آیین اسلام ــ نه آیین‌های عشیره‌ای ــ پیروی کنند و تأمین امنیت حاجیان را در سرزمین‌های خویش تا مکه به گردن گیرند. برپای درخواست ابن سعود، میان قبیله‌های حجاز پیمان‌های آشتی بسته شد.

با این حال از همان زمان تنش میان حکومت و علمای وهابی که خواستار سختگیری بیشتر بودند وجود داشت. در این تنش‌ها رد پای انگلیس هم دیده می‌شد. مثلا انگلیس بین عراق و عربستان اختلافی انداخت و برخی از رادیکال‌های وهابی در حوالی سال ۱۹۲۷ و ۱۹۲۸ خواستار حمله به این کشور شدند. این خواسته با مخالفت دولت سعودی روبه‌رو شد و از آن طرف خواسته‌های وهابی‌ها نیز افزایش پیدا کرد. آن‌ها خواستار کاهش مالیات‌ها و به کار نبردن اتومبیل و تلگراف شدند و حتی ایستگاه رادیو مکه را نابود کردند. واکنش حکومت این بود که گردانندگان آشوب را اعدام کرد، ولی ادامه ساخت دو ایستگاه رادیویی در ریاض و حایل متوقف شد و مالیات‌ها هم کم شد.

۱۷: ابن سعود پس از چیرگی بر مشکلات داخلی، برای ظاهر شدن در صحنه سیاست منطقه به ایجاد و تحکیم روابط خارجی با دولت‌های عربی و غیر عربی دست زد. شوروی نخستین دولتی بود که سعودی‌ها را به رسمیت شناخته و به این کشور نماینده‌ای فرستاده بود. اما رابطه آل سعود فقط با این کشور محدود نماند و بین سال‌های ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۶ با کشورهای انگلستان، آلمان، کویت، اردن، ایتالیا، یمن، عراق و مصر پیمان دوستی بست.

۱۸: بحران اقتصادی سال ۱۹۲۹ به شدت به جهان و من جمله به عربستان فشار آورده بود. وضع عربستان در سال‌ ۱۹۳۲ وخیم شده بود. بدهی دولت تا حدی بالا رفته بود که درخواست وام از اروپا هم رد شد. در چنین شرایطی کمپانی نفتی «استاندارد اویل» کالیفرنیا، گفت‌وگوهای خود را با ابن سعود پیرامون گرفتن امتیاز نفت در بخش شرقی کشور، در برابر پرداخت ۱۳۰هزار دلار وام آغاز کرد و در نهایت امتیاز استخراج نفت را برای ۶۶ سال به دست آورد.

۱‌۹: چند سال بعد نطفه رابطه میان عربستان و آمریکا پدید آمد. جنگ جهانی دوم آغاز شده بود. آلمان و ایتالیا فشار زیادی به ابن سعود می‌آوردند که هم‌پیمان آن‌ها شود. ناوگان ایتالیا که در آب‌های دریای سرخ نزدیک اریتره بود، به کرانه‌های عربستان نزدیک می‌شد و گروپا، سفیر آلمان در این کشور، در چاه‌های نفت خرابکاری می‌کرد. کار به جایی رسید که حتی هیتلر در سال ۱۹۴۱ نامه‌ای برای ابن سعود نوشت و او را به نبرد با انگلستان تشویق کرد و نوید داد که وی را به پادشاهی همه اعراب خواهد رساند ولی در نهایت برخی اتفاق‌ها مثل سقوط دولت گیلانی در عراق و بیرون رفتن ایتالیایی‌ها از مستعمره‌های آفریقایی خود، عربستان را از نیروهای محور دور کرد. بعد از آن بود که آمریکا در حوالی سال ۱۹۴۲ وامی ۹۹ میلیون دلاری به عربستان داد، در ۱۹۴۳ روابط سیاسی خود را با این کشور برقرار و پایگاهی هوایی هم در ظهران تاسیس کرد.

۲۰: حوالی سال ۱۹۴۸، سهم عربستان از درآمد نفتی خودش، به ۵۰ درصد معادل ۲۵۰میلیون دلار در سال رسیده بود و ابن سعود به فعالیت‌های عمرانی فکر کرد اما عمرش کفاف نداد و کار به سعود بن عبدالعزیز، فرزند او رسید. سعود، حاشیه‌سازترین پادشاه دوره مدرن عربستان بود. با انگلستان بر سر یک واحه در نزدیکی عمان کار را به قطع رابطه رساند، مصر و سوریه را بابت عدم حمایت از اتحاد این دو کشور از خود رنجاند، به یمن حمله کرد و به طور مرتب با برادر خود فیصل در تنش بود. به هر حال دوره حکومت او در سال ۱۹۶۴ به پایان رسید و کار به فیصل رسید. کسی که شاید بتوان او را پدر عربستان مدرن دانست. کسی که بندر جده را ملی کرد، رادیو و تلویزیون را به عربستان آورد، دانشگاه ملک عبدالعزیز را در مدینه تاسیس کرد و یکی از موسسین سازمان اوپک و نیز سازمان کنفرانس اسلامی بود.

او همچنین سیاست صرفه‌جویی سختگیرانه‌ای در پیش گرفت و از وارد شدن کالاهای تجملی جلوگیری کرد و هزینه خاندان درباری را اندکی کاست، ولی چون صرفه‌جویی او بودجه‌های مربوط به پیشرفت اقتصادی و فرهنگی کشور را هم در‌بر‌می‌گرفت، بهانه‌ای به دست مخالفان داد.
در نهایت هم نزاعی که از چندی پیش در داخل خاندان سعودی پدید آمده بود، سرانجام به قتل فیصل انجامید. در پنجم فروردین ۱۳۵۴، فیصل بن مساعد، برادرزاده ملک فیصل به بهانه تهنیت زادروز پیامبر اسلام (ص) و به هنگام دست‌بوسی، شاه را با شلیک سه گلوله به قتل رساند. قاتل را بعداً در ملأ عام گردن زدند.

۲۱: نوبت به یکی دیگر از پسران عبدالعزیز رسیده بود: خالد. او چندان علاقه‌ای به سیاست نداشت ولی یکی از مهم‌ترین وقایع طول تاریخ عربستان در حکومت او به وجود آمد. گروه مسلّحی متشکل از ۲۰۰ تا ۳۰۰ تن که تعدادی از آنها دانشجویان علوم دینی و برخی مصری و یمنی کویتی بودند متمایل به اخوان‌المسلمین و مخالف با سلطنت این خاندان به رهبری محمدبن عبدالله القحطانی در بامداد آخر ذیحجه ۱۳۹۹ قمری، مسجدالحرام را اشغال کردند، که پس از حدود ۲۲ روز پایداری سرکوب شدند. دولت اعلام داشت که نیروهای دولتی در جریان درگیری ۱۲۷ کشته و ۴۶۱ زخمی داشته است و ۱۱۷ تن از اشغالگران کشته و بقیه دستگیر شدند.

۲۲: از آن به بعد، دوران سه پادشاه معاصر ماست: فهد که طولانی‌ترین دوره را دارد و از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۵ پادشاه این کشور بوده است، بعد از آن ملک عبدالله که از ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ پادشاه این کشور بود و شاید بتوان گفت بهترین رابطه را با ایران داشت و در نهایت ملک سلمان که از سال ۲۰۱۵ روی کار آمد و در همان ابتدا، سنت همیشگی در مورد جانشینی این خانواده را بر هم زد و پسر خود را به عنوان جانشین انتخاب کرد. حالا شاهد تبدیل عربستان از کشوری صرفا نفتی به کشوری توریستی هستیم. عربستان برای این هدف، افق ۲۰۳۰ را برای خود تدارک دیده و می‌خواهد در آن سال هم میزبان اکسپوی جهانی باشد و هم از شهر جدید نئوم بهره‌برداری کند.


همچنین بخوانید:

نقشه راه عربستان برای ساختن یک تصویر تازه از خود‌/ یک ریبرندِ جاه‌طلبانه

شاه اسماعیل؛ کام‌یابی‌ها و تراژدی جنگ چالدران

ایران هرات را می‌گرفت؛ اگر حکومتی نرمال داشت!