روزنامهنگار و پژوهشگر مطالعات فرهنگی، علاقهمند به سینما، ادبیات، عکاسی، فلسفه، جامعهشناسی و کارآفرینی
شروعی دوباره و تجربههای نو در زبانهای شرقی (یک تجربه)
سالها قبل وقتی شروع به یادگیری زبان کرهای کردم، هر کسی بهم میگفت این زبان شبیه زبان چینیست، مخالفت میکردم. همان وقتها میدانستم که پیش از اختراع «زبان کرهای» توسط پادشاه سجونگ، زبان اداری در شبهجزیرهی کره، چینی بوده و آنها کرهای حرف میزدند و چینی مینوشتند. با اینکه عاشق زبان چینی بودم و دلم میخواست قبل از یادگیری دیگر زبانهای شرقی، چینی یاد بگیرم از یادگیریاش میترسیدم.
کرهای برای من پلهی شروع بود و درهای تازهای را به رویم گشود. هر چند بعد از چند سال کرهای نخواندن و حرف نزدن حس میکنم خیلی از واژهها را از یاد بردهام. کرهای آسانترین و در عین حال سختترین زبانی بود که میخواستم یاد بگیرم. کلمات زیادی شبیه به هم بودند و معنای متفاوتی داشتند. تلفظ حرف صدادار «ㅡ» بهقدری برایم سخت بود که شش ماه تمام تمرین کردم تا درست شبیه به خود کرهایها لبهایم را موقع ادای این واژه صاف کنم.
دو سال بعد از یادگیریهای سخت و سریع کرهای در مرکز آموزشهای زبان دانشگاه تهران و مدرسهی سجونگ که بهترین لحظههای زندگیام را مدیون اساتید کرهای آنجا هستم، تصمیم گرفتم بالاخره چینی را از سر بگیرم. بعد از کلی گشتوگذار در اینترنت و جستجو برای بهترین موسسهی آموزش زبان چینی، در یکی از موسسات ثبتنام کردم. دقیقا ۳۱ خرداد سال ۹۸ ثبتنام کردم و قرار بود از تیر ماه کلاس شروع شود. روز اولین کلاس با ذوق از نمایشگاه الکامپ به موسسه مذکور رفتم و متوجه شدم کلاس برگزار نمیشود. گفتند شما خیلی خارجی هستید و اینترنتی ثبتنام کردید.بعد از یک ماه دوندگی بالاخره در روز ۲۲ مرداد ۹۸، هزینهای که برای ثبتنام به موسسه داده بودم به حسابم برگشت و دقیقا همان روز، دزد تلفنهمراهم را از دستم قاپید.
حس میکردم تمام این سالها که دلم میخواست چینی یاد بگیرم، احمقانه بوده و سرنوشتم این است که چینی یاد نگیرم. برای همین بعد از آن بیشتر از قبل پناه بردم به منابع داخل اینترنت و اپلیکیشنهای موبایلی یادگیری زبان. اسفند ۱۴۰۰ دلم را به دریا زدم و دوباره برای یادگیری زبانی که عاشقانه دوستش داشتم اقدام کردم و امروز اولین ترم از این زبان تمام شد، در حالی که ۶ سال از روزهایی میگذره که کرهای میخوندم.
این روزها فهمیدم که با وجود تفاوتهای این دو زبان، خیلی شباهتها بین زبان کرهای و چینی هست که هنگام خوانش یکی ممکنه یاد دیگری بیفتم. نوشتم تا یادم نرود چقدر زبانهای شرقی و فرهنگ و تمدنشان برایم مهم است و باید بیشتر و بهتر یاد بگیرم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
هشت ماه در کما…روایتی از مصاحبههایی بیپاسخ و بینتیجه
مطلبی دیگر از این انتشارات
مسیرهای شغلی دور از انتظار و رویاهای ما! (داستان من و رمزارزها)
بر اساس علایق شما
ویرگولاوا! (از حرفایی که تو دلت پنهونه میترسم!)