«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
چالش هفته (چالش سیزدهم: مدرسه، کلاس، معلّم، دانشآموز، کشور، حاکم، مردم، اختلاف و مدیریت اختلاف)
مقدّمه:
اتّفاقاتی این روزها در جریان است که همگان کم و بیش به آن آگاه هستیم و هر کدام به نوعی آنها را به قضاوت نشستهایم. چون اتّفاقات همزمان شدهاند با بازگشایی مدارس، ذهنم رفت به این سو که در ایّامی مدرسه، دانشآموزان محدودی بودند که در تمام درسها نمرات عالی میگرفتند. خودم در ایّامی که در دبیرستان میرفتم، شاگرد اوّلی بودم که نمرهی ورزش را هشت گرفته بود، به همین دلیل عکس و اسمم را در کنار سایر شاگردهای ممتاز مدرسه، بر روی تخته یا بُردی که مخصوص اطلاعرسانی بود، نزدند. از سوی دیگر کمتر معلّمی هم داشتیم که با دانشآموزان، رفتاری صادقانه و عادلانه داشته باشد و بتواند با تمام دانشآموزان ارتباط برقرار کند.
میتوانیم از دیدگاهی یک یا چندجانبه و نه همهجانبه، رابطهی دانشآموزان با معلّم یا معلّم با دانشآموزان را به رابطهی حکومت با مردم، تشبیه کنیم. همانطور که در هر کلاس درسی، دانشآموزانی هستند که به هیچ صراطی مستقیم نیستند و به هیچ طریقی گوش به حرف معلّم نمیدهند، در جامعه هم مردمی هستند که با هر سطحی از رفاه و سواد، همیشه با حکومت سر ناسازگاری دارند.
امّا:
آیا دانشآموزان موظفند با هر معلّمی سر سازگاری پیدا کنند و چشم و گوش بسته مطیع هر معلّمی باشند؟ قوانین دُگم مدرسه که همین را میگویند. ولی در عمل اینگونه نیست. امّا برخورد دانشآموزان با چنین معلّمی یکسان نیست. دانشآموزانی هستند که همیشه درسشان خوب است. دانشآموز هر معلّمی که باشند، بی هیچ بهانهای راه کامیابی خود را مییابند. ولی دانشآموزانی هم هستند که روش معلّم را بر نمیتابند و او را همراهی نمیکنند. کلاس درس را عوض میکنند ولی باز هم گله و شکایت دارند و درس نمیخوانند. دانشآموزانی هم هستند که هر چند تعدادشان معدود است ولی با چشمان خود دیدهام که با رفتارهای ناهنجار، معلّمی را از مدرسه فراری دادهاند. موقعی که به هنرستان فارابی کرج میرفتم. دو برادر همکلاسم بودند که مواد مخدّر و مشروبات الکلی مصرف میکردند و هیچوقت تعادل رفتاری نداشتند. هم دانشآموزان را اذیت میکردند، هم معلّمها را. این دو برادر با پرت کردن تخم مرغ به صورت معلّم زبان انگلیسی که پیر مردی بازنشستهی سازمان هواپیمایی بود، با او کاری کردند که دیگر هرگز بر نگشت. دانشآموز شرّی هم داشتیم که برگهی امتحانی را سرقت کرده بود و با روشی شبیه به آن، آدرس خانهی ما را پیدا کرده بود. زنگ زد. مادرم گفت یکی از دوستانت است. رفتم دم در خانه. همین که چشمم به او افتاد قالب تهی کردم. دانشآموزی بود با قدی بلند، کمی سبزه و صورتی پر از خط و خش و لبی که با چاقو پاره و دوخته شده بود. از چشمانش شرّ میبارید. یک کاغذ به دستم داد و گفت: "این را بگیر و سریع جوابهای درست را برایم بنویس. سر کوچه میایستم، تمام که شد برگه را بیاور." لکنت گرفته بودم. برگه را گرفتم و با ترس و لرز جوابها را برایش نوشتم و بردم. وقتی نتیجهی آن امتحان آمد. او مرا خفت کرد که چرا من هجده شدم و خودت بیست؟ این کار را عمداً کردی؟ با چه بدبختیای از زیر دستش جان سالم به در بُردم!
ولی:
معلّمهایی بودند که هنر این را داشتند که با بدترین دانشآموزان کلاس هم ارتباط بگیرند و آنها را وادار به رعایت قوانین حاکم بر کلاس کنند. یادم میآید یک معلّم ریاضی با نام خانوادگی آقای حجازی داشتیم که استاد رابطهی صحیح با دانشآموزان بود. نحوهی کلاسداریاش جوری بود که حتی شاگرد تنبلها را هم به وجد میآورد. با دانشآموزان ناسازگار کلاس در زنگ تفریج فوتبال بازی میکرد و آنها را جذب خود میکرد. طوری با محبّت رفتار میکرد که هیچ دانشآموزی به خودش اجازه نمیداد کلاس آقای حجازی را به هم بریزد. هنر او این بود که وجود هر دانشآموز را برای کلاس غنیمت میدانست و یک کلاس را با تک تک آن دانشآموزان کامل میدانست. از آن معلّمهایی نبود که فقط دانشآموزهای خوشگل، درسخوان یا پولدار را تحویل بگیرد و دانشآموزان تنبل و یا ناسازگار را با تهدید یا با زور به درس خواندن یا تبیعت از خودش وادار کند. آقای حجازی، دارای جاذبه و دافعهای متدبرانه و بههنگام بود.
یک کلاس و یک جامعهی آرام:
یک کلاس و یک جامعهی آرام، دو سو دارد. یک سوی آن معلّم و یا حاکمی است که برای تمام صداهای داخل کلاس احترام قائل است و هیچ دانشآموزی را بر دانشآموز دیگر ترجیح نمیدهد. یک معلّم خوب به تمام دانشآموزانش اهمیت میدهد و یک حاکم خوب و مقتدر به یک یکِ مردم کشورش. با هر قوم و قبیله و مسلکی. معلّم خوب کلاس درس را با تهدید اداره نمیکند، یک حاکم خوب نیز کشورش را با تهدید و اهرم زور اداره نمیکند. برای اینکه یک کلاس آرام باشد، معلّم، وظایفی دارد و دانشآموزان نیز وظایفی. برای اینکه یک کشور به آرامی اداره شود. حاکم، وظایفی دارد و مردم نیز وظایفی. ادارهی خوب یک کلاس مترصد ایجاد یک رابطهی مدبرانه، مهرورزانه، صادقانه و عادلانه بین معلّم و دانشآموزان است. ادارهی خوب یک کشور نیز مترصد ایجاد یک رابطهی مدبرانه، مهرورزانه، صادقانه و عادلانه بین مردم و حاکم است.
مدیریت اختلاف:
«رابرت اِ. (باب) سالو» در کتاب «ایجاد تغییر مثبت در زندگی دانشآموزان: معلّم الهام بخش» فصلی را به «مدیریت اختلاف» بین دانشآموزان و معلّم اختصاص داده است که به نظرم میتواند حتی به مدیریت اختلاف بین مردم و حاکم نیز کمک کند. بخشی از این فصل را برای شما بازنشر میکنم:
در روابط بین فردی، اختلاف اجتنابناپذیر است. حتی در بهترین شرایط، شما خواستههایی دارید که دیگران نمیخواهند و برعکس. برخی مواقع ما با تصاویر متفاوتی از دنیای مطلوب تحریک میشویم. برای دوری از اختلاف فقط میتوان به گوشهنشینی فکر کرد.
از آنجا که ما نمیتوانیم اختلافها را دور بزنیم، کار منطقی این است که به روشی محترمانه و ترقیدهنده مدیریتشان کنیم. اگرچه تأکید این فصل روی مدیریت اختلاف در محیطی حرفهای است، این فرایند در روابط فردی نیز کاربرد دارد.
لزومی ندارد برداشتی منفی از اختلاف داشته باشیم. در حقیقت، وقتی اختلاف به خوبی مدیریت شود، رشد ما را تسهیل میکند. اختلاف ما را به خروج از منطقهی آسایش دعوت میکند و به ما فرصت گسترش افقهای دید و توسعه دانش و مهارتهای فردی را میدهد.
اگر پس از مشارکت در گفتوگویی متفکرانه عقیدهی خود را تغییر دادید، شما رشد کردهاید. اگر موضعتان بدون تغییر بماند، ایدههایتان را بحثهای قوی، بررسیهای موشکافانه و توجه به دیدگاههای جایگزین تحکیم کردهاند. هر دو نتیجه نیز مثبت است. جالب است که وقتی مدیریت مؤثر اختلاف، بیتوجه به مسیر حرکت، نتایج مثبت به بار میآورد، بسیاری از مردم قاطعانه از اختلاف دوری میکنند.
چهار پیامد احتمالی ناشی از اختلافات بین فردی عبارتند از:
- برنده / بازنده: من و شما خواستههای متفاوتی داریم. برنامهی عملیاتی با خواستهی من مطابقت دارد. من میبرم و شما میبازید.
- بازنده / برنده: من و شما خواستههای متفاوتی داریم. برنامهی عملیاتی با خواستهی شما مطابقت دارد. شما میبرید و من میبازم.
هنگام بروز اختلاف، اولین رفتارهایی که به ذهنمان میرسد، برای ارضای نیاز به قدرت است، مثل استفاده از "قدرت مخرّب". در "برنده / بازنده" و "بازنده / برنده" یک طرف میبرد و طرف دیگر میبازد. اکثر اختلافها به یکی از این نتایج نامطلوب منجر میشود.
عجیب این جاست که در هر دو مورد حتی «برنده» هم میبازد. از آنجا که نیاز به وابستگی به من انگیزه میدهد و این شامل مشارکت میشود، اگر شما ببازید، به من لطمه وارد می.شود؛ زیرا نیاز من به قدرت ارضا می.شود، اما نیاز من به مشارکت عقیم میماند. پس آنچه « پیروزی کامل» نامیده میشود، کاملاً رضایت بخش نیست. در ضمن، به خاطر نیاز کلّی به قدرت، کسانی که میبازند معمولاً میل به تصفیه حساب پیدا میکنند و یک عنصر رقابتی ارائه میدهند که ممکن است موجب تداخل در توانایی ما برای همکاری مؤثر شود. اگر حاصل کار برنده و بازنده باشد، رابطهی بین فردی نیاز کمتری را ارضا میکند و احتمال تولید کار با کیفیت کاهش مییابد.
تا زمانی که تعریفمان از قدرت شامل مفهوم «قدرت سازنده» است (و نه فقط «قدرت مخرب») و مهارتهایی داریم که با آن میتوانیم اختلافها را مهار و رابطه مثبت را حفظ کنیم، همچنان درگیر رفتارهایی میشویم که ناگزیر برنده و بازندهای دارد. وقتی درک خود را از قدرت بالا ببریم و روابط بلندمدت را در اولویت قرار دهیم، «قدرت مخرب» جذابیت کمتری پیدا میکند. ما در جستوجوی راهحلهایی هستیم که بدون به مخاطره انداختن روابط فردی به قدرت دست یابیم.
- تا حدی برنده / تا حدی برنده. در این پیامد، خواستههای ما مطابقت دارد، اما اختلافهای زیادی باقی میماند. برنامه عملیاتی براساس زمینه توافق تهیه می.شود تا هر کدام ما به مقداری از خواسته خود برسیم؛ اما چون هر دو در رسیدن به خواستهمان ناکام ماندهایم، ممکن است احساس شکست کنیم و حمایت ما از برنامه عملیاتی، در بهترین حالت، کمرنگ شود.
«تا حدی برنده / تا حدی برنده» جوهرهی مذاکره و مصالحه است. اگر مذاکره و مصالحه بدون دشمنی و خصومت صورت گیرد، الگوی رضایتبخشی از حل و فصل به شمار میآید. متأسفانه این استثناست، نه قاعده.
اکثر مواقع، مردم مذاکره و مصالحه میکنند، چون برای یک برد قاطع قدرت کافی ندارند. آنها با سابقه طولانی اختلاف و با بیمیلی شروع به مذاکره و مصالحه میکنند. در چنین شرایطی، هدف این است که حداکثر دستاورد را کسب کنیم. هنوز برندگان و بازندگانی وجود دارند، حتی اگر پیروزی و شکست چندان آشکار نباشد. کسانی که به اکثر خواستههای خود میرسند و بعضی را از دست میدهند، حس برندهها را دارند. آنهایی هم که بیشتر از دست میدهند، برای آنچه توانستهاند حفظ کنند سپاسگزارند، اما همچنان حس بازندهها را دارند.
در بسیاری موارد نمیتوان مذاکره و مصالحه را از الگوهای برنده / بازنده و بازنده / برنده متمایز دانست. مردم به رضایت چندانی نمیرسند و مصمم میشوند در فرصت بعدی تلافی کنند. این را از کسی بپرسید که درگیر یک اختلاف کاری بوده و با مصالحهای نه چندان رضایتبخش اختلافش حل و فصل شده است. «قطعنامه» شرکتکنندگان را ناراضی میکند و اعتمادشان را به یکدیگر کاهش میدهد. روابط کاری اگر برای همیشه آسیب نبینند، تحت فشار قرار میگیرند. الگوی تا حدی برنده / تا حدی برنده ممکن است برای کسانی مناسب باشد که به طور مشخص برنده یا بازنده باشند، اما معمولاً اختلاف قابل مذاکره است.
- برنده / برنده. برنامهی عملیاتی خواستهی هر دو ما را در بردارد و هر دو ما آن را میخواهیم. هر دو احساس برنده شدن داریم و با انرژی و شوق از برنامه حمایت میکنیم.
برنده / برنده، تنها را مدیریت اختلاف است که دو طرف را راضی نگه میدارد. در این الگو، وقتی دو طرف در مییابند که خواستههایشان با هم جور نیست، تصویری جدید از دنیای مطلوب به وجود میآورند که در برگیرنده خواستههای هر دو باشد. در این الگو، به جای مذاکره که هر طرف سعی میکند سهم بیشتری ببرد، تصویری خلق میکنیم که خواستهی هر دوی ما را در برگیرد؛ چون در نهایت به خواستهمان میرسیم و هیچ مصالحهای در کار نیست.
در پس هر تصویر دنیای مطلوب، نیازهای نهفتهای وجود دارد. مثلاً خواستهی من ممکن است نیاز نهفتهام به شناخته شدن را ارضا کند. وقتی این نیاز ارضا شود، میتوانم خواستهی اصلی خود را رها و خواسته جدیدی انتخاب کنم. از آنجا که نیازهای من کماکان ارضا میشوند، قطعنامه معرف وضعیت برنده / برنده است.
باید اذعان کنم که رسیدن به تصویری مشترک از دنیای مطلوب گاهی ناممکن است. هر قدر هم که خلّاق باشیم یا به یکدیگر احترام بگذاریم و تلاش کنیم تا اختلاف برطرف شود، ممکن است خواستههای هر کداممان منحصر به فرد باشد. در این شرایط، همچنان تلاش برای رسیدن به نتیجهی برنده / برنده ارزش دارد. این هیچ تفاوتی با معلمانی ندارد که میخواهند شرایط ایدئالی در کلاس برقرار شود که هر دانشآموزی همیشه کار با کیفیت انجام دهد. اگر چه امکان رسیدن به شرایط ایدئال همیشه فراهم نیست، ارزش دارد که به طور جدّی آن را دنبال کرد. اگر به رغم همه تلاشهایمان قادر به خلق وضعیت برنده / برنده نباشیم، میتوانیم با ملایمت و بدون هیچ حس بدی وارد مذاکره و مصالحه شویم و به نتیجه مناسب دست یابیم.
مدیریت اختلاف فرایندی ساده دارد. ابتدا تصویری را دنبال کنید که خواستههای دو طرف را دربر میگیرد. اگر نمیتوانید به رغم تلاشهای فراوان به شرایط ایدئال برسید، وارد مذاکره و مصالحه شوید. اگرچه مذاکره و مصالحه ایدئال نیست، اما زمانی که دو طرف به یکدیگر احترام بگذارند و سعی در حفظ رابطه داشته باشند، موفقیتآمیز است. هرگز به فرایندی متوسل نشوید که در آن برنده و بازنده به روشنی مشخص شده باشد، زیرا هزینه این کار بسیار سنگین است؛ حتی برای آنهایی که به ظاهر برنده میشوند.
حُسن ختام:
مطلبی دیگر از این انتشارات
ملاقات با منی دیگر
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ای به علیرضای ۱۰ سال آینده
مطلبی دیگر از این انتشارات
پادکست هایی که به دردم خوردن...