چرا شکست خوردیم ؟

چند خط آزاد :

تو این مقاله میخوام تجربه یک پروژه استارتاپی که با شکست برخوردیم رو به اشتراک بزارم. اگه قصد شروع یک استارتاپ رو دارید حتما این مقاله رو مطالعه و اشتباهات ما رو تکرار نکنید . قبل از شروع در حد چند خط درباره زندگی کارمندی صحبت کنیم.

سوالی که شخصا از خودم میپرسم تا کی کارمند باشم؟ تا کی برای بقیه کار کنم! ایا بعد از 40 سالگی همین انرژی رو دارم! با کارمندی میشه یک زندگی مرفه داشت و ... و ... . مطمئن با کارمندی نمیشه زندگی در حد متوسط هم داشت (حداقل تو ایران) و هر روز رو باید تکراری شروع کنید تا سر ماه حقوقتون رو برای نیاز های اولیه زندگیتون خرج کنید و این حلقه تا پایان عمرتون تکرار خواهد شد. البته به طرز فکر ادم ها هم خیلی بستگی داره مثلا یکی ترجیح میده در یک شرکت دولتی با یک حقوق ماهانه استخدام بشه و زندگی رو با حقوق سازمانی جلو ببره یا مثلا کسی که دوست نداره یک زندگی عادی رو داشته باشه و سعی در تغییر زندگیش داره.یا مثال بارزتر یکی برای تناسب اندام باشگاه میره و یکی دیگه حال و حوصله نداره و حالت فعلیش رو ترجیح میده!پس شرایط روحی ادم ها خیلی تاثیر گذار خواهد بود.

دوتا انیمیشن جالب درباره زندگی کارمندی میتونید از این لینک و این لینک مشاهده کنید.
قبل از ادامه بگم شخصا از کلیپ ها ، نوشته ها و... انگیزشی متنفرم و اصلا نمیخوام به چشم انگیزشی این مقاله رو مطالعه کنید

ما چند نفر جوان بین 25 - 30 ساله هستیم که بعد از چند سال زندگی کارمندی تصمیم داریم کارمند خودمون باشیم ولی متاسفانه تا الان موفق نشدیم البته من خودم همیشه معتقدم که برای موفق شدن باید خاک خورد خط جاده مستقیمی رو به موفقیت وجود نداره! از طرفی دیگر مسیری که برای موفقیت طی میشه خیلی لذت بخش تر از خود موفقیته!به طور مثال شما اگر قصد دارید تا چند ماه بعد ، چند کیلو کم کنید ، بعد از گذشت چند ماه و رسیدن به وزن ایده عال خود فقط مدت زمانی رو حس شادی دارید بعدش دوباره حالت قبل رو خواهید گرفت یا حتی ممکنه دوباره دچار اضافه وزنی بشید.برای همین همیشه سعی کنید در راستای هدفتون قید و شرط نزارید.

درباره موفقیت چند سال پیش یک مقاله نوشتم که از این لینک میتوانید مطالعه کنید

چند سال پیش با دوستم استارتاپی برای خرید و فروش کتاب دسته دوم استارت زدیم.اوایل کار خیلی هیجان داشتیم و سریع اقدام به خرید هاست و دامنه کردیم و استارت پروژه را با جدید ترین تکنولوژی های فرانت و بک‌اند شروع کردیم .بعد از یک مدت نسبتا طولانی فاز اول پروژه رو پابلیش کردیم و شروع کردیم به تبلیغات .تو چند ماه تونستیم ۴۰۰ کاربر بگیریم ولی متاسفانه به دلیل باگ هایی که داشتیم رفته رفته انگیزمون کمتر و کمتر شد !به‌ طور مثال چون از انگولار استفاده کرده بودیم برای سئو دچار مشکل شدیم و دانش کافی برای رفع مشکل رو نداشتیم که تایم و انگیزه زیادی ازمون گرفت.البته ناگفته نماند مشکلات زندگی شخصی هم بود !سوا از ضرر مالی و تایمی ،با یک دنیا تجربه و چالش مواجه شدیم و من هیچوقت به عنوان یک شکست به این داستان نگاه نمیکنم. در ادامه اشتباهاتی داشتیم و چه کار هایی میکردم که ممکن بود موفق بشیم رو خواهم گفت.

چرا شکست خوردیم :


اولین اشتباه ما باور اشتباه درباره تکنولوژی های جدید بود ! تایم زیادی رو برای پیاده سازی تکنولوژی های جدید گذاشتیم به طور مثال از ردیس برای کش کردن و از الستیک برای سرچ کردن استفاده میکردیم در حالی که حتی یک کاربر هم نداشتیم!!!از طرفی دیگه استفاده از تکنولوژی ها جدید بار زمانی سنگینی رو بهمون تحمیل کرد که میتونستیم همون نیازمندی رو با کیفیت بهتر با کتابخانه های دیگه انجام بدیم.دید انتزاعی ما نسبت به یک اپلیکیشن حرفه ای کاملا اشتباه بود.چون در چند ماه اول کاربر انچنانی نداشتیم و کاربر متوجه حرفه ای بودن پشت پرده سیستم ما نمیشد باید خیلی ساده و سریع اپلیکیشن رو بالا میاوردیم بعد از گرفتن کاربر شروع میکردیم به اضافه کردم فیچر جدید که متاسفانه اولین قدم رو با اشتباه برداشتیم.

اشتباه دومی که داشتیم هدف ما یک پلتفرم بی نقص با همه امکانات بود و سعی میکردیم همه اپشن هایی که کاربر نیاز داره رو پیاده سازی کنیم!.که میتونیستم فاز اول پروژه رو ساده تر با امکانات کمتر پابلیش کنیم و همزمان با استفاده کاربران خطاهای احتمالی رو میگرفتیم و فیچر های جدید رو هم اضافه میکردیم!حتی اپلیکیشن های برتر دنیا هم با همچین سیاستی جلو نرفتن!مثلا یادمه تلگرام اوایل خیلی ساده بود ولی رفته رفته جزو یکی از قدرتمند ترین مسنجر های موجود حال حاضر شده.

مشکل سوم نداشتن برنامه بود! بعد از اتمام تسک ؛تسک جدیدی برای شروع وجود نداشت و باید صبر میکردیم تا یک تایم ازاد پیدا کنیم درباره تسک جدید صحبت کنیم !حتی یک جلسه دونفره بیش از نیم ساعت هم نداشتیم و تو همون چند دقیقه اول یک تسک بیخود رو بهم میدادیم.

انتظار بیخود داشتیم! بعد از اول پابلیش انتظار داشتیم تو ماه اول برای همه شناخته شده باشیم و همه از سایت ما استفاده کنند.که متاسفانه همین طرز فکر باعث بی انگیزگی ما شد . شرایط روحیمون جوری شده بود که دوست نداشتیم سورس کد رو باز کنیم!بعد از شروع پر شور و شوق و استفاده از تکنولوژی های جدید انتظار داشتیم ماه اول 400-500 کاربر بگیریم که متاسفانه زیر 50 کاربر داشتیم!

بازاریابی! به جرات میتونم بگم مهم ترین قسمت کار یک پروژه بازاریابی اونه!بعد از فاز اول پروژه شروع کردیم در شبکه های اجتماعی تبلیغ کردن که نسبتا خوب بود چند مدت بعد کارت چاپ کردیم و هرجایی میرفتیم سعی میکردیم خودمون رو به دوستامون معرفی میکنم.ولی تجربه کافی نداشتیم و نمیتونستیم اونطوری که هست خودمون رو معرفی کنیم از طرفی دیگر لینک های کمی داشتیم و محدود به دوستان خودمون بودیم!

اگه فیلم استیو جابز رو دیده باشید ، خودش تو زمینه فنی تجربه انچنانی نداشت و محصولی که تولید میشد رو خوب بازاریابی میکرد.

اشتباه بعدیمون صبر نکردیم حداقل سایت یک سال بالا باشه و بعد از چند ماه به این نتیجه رسیدیم که بازخوردی مناسبی نداشتیم و با پرداخت نکردن هزینه سرور ماه بعد سایت پایین اومد.

مشکلی بعدیمون هزینه های سروری بود ! ماهانه باید هزینه ای برای سرور ، پنل اس ام اس و ... پرداخت میکردیم.البته همونطور که گفتم متاسفانه ما به اشتباه از سروری با کانفیگ بالا استفاده میکردیم که میشد همون سیستم رو با یک سیستم عامل لینوکسی به یک پنجم قیمت اورد بالا .

نبود دانش فنی یکی دیگه از دلایلی بود که باعث شد تایم زیادی برای توسعه بزاریم!خیلی از ابزار هایی که استفاده میکردم رو قبلا کار نکرده بودیم و همزمان با توسعه مجبور بودیم مطالعه هم داشته باشیم البته این کار خیلی میتونه مفید باشه ولی نه برای ابزار هایی که بهش نیاز نداشتیم و تو حالت فورس بودیم.

ناگفته نماند شرایط زندگی هم خیلی تاثیر گذاره که متاسفانه ما همزمان هم دانشگاه میرفتیم هم سرکار!حتی باید تایم کار های خونه رو هم خودمون انجام میدادیم! ولی با همه حاشیه هایی که داشتیم اون چند ماهه رو با علاقه کار میکردیم و تجربه یک کار تیمی رو هم به دست اوردیم هرچند موفق نشدیم ولی بنظرم تو شوکی که بهمون وارد شد لازم بود تا برای پروژه بعد قویی تر بریم جلو.چند وقت پیش دیدم یکی ایده شبیه نیماپ رو ساده تر و سریعتر بالا اورده .وقتی برای اولین بار سایتو دیدم غبطه خوردم! اگه تجربه الان رو داشتیم مطمئن قویی تر جلو میرفتیم و شاید الان بیزینس خودمون رو داشتیم.

بعد از سه سال مجدد شروع کردیم به شروع یک پروژه دیگه ولی با زاویه دید بازتر و کافیته رو با دوستم بالا اوردیم و سعی کردیم اشتباهات قبلی رو تکرار نکنیم این بار پروژه را تو سریعترین زمان با کمترین هزینه بالا اوردیم.نیمات تجربه خوبی بود برای ادامه با احتمال درصد موفقیت بالاتر در حال حاظر فاز یک به طور کامل تموم شده و داریم رو فیچر های جدید و رفع باگ های احتمالی کار میکنیم . این بار با دید بازتری جلو میریم.


سخن اخر :

هیچ چیزی مثل خلق کردن لذت بخش تر نیست !با یک نقاشی کشیدن ،مقاله نوشتن ، اپلیکیشن درست کردن ، حتی خونه ساختن و.... میتونیم عمیقا از خودمون خوشحال بشیم ! مشکلی که اکثر ما داریم منتظر بهترین موقعیت هستیم ! برای مثال موقعی که کافیته بالا اومد خیلی از دوستام قصد داشتن نمونه مشابه را بالا بیارن!مورد بعدی که بنظرم خیلی مهمه داشتن یک تیمه! تنهایی کار کردن ادم بی انگیزه میشه و کسی نیست تشویقت کنه ولی موقعی که تو تیم قرار میگری خیلی قویی تر جلو میری و با همفکری خروجی بهتری میشه ارایه کرد.


اگه دوست داشتید میتونید تو کافیته برام قهوه بخری : )