آیا جهانه خارق العاده ی ما توهمی بیش نیست؟

به مغز این استاد(آلبرت انیشتین) که نگاه میکنم اتفاقاته شگفت انگیزی تو ذهنم به وجود میاد. آتشفشانی از خلاقیت ، نوآوری و شناخت گسترده تر از جهان....اما حیرته من بیش تر از مستقل بودنه جهان درون و ذهنیه خودمونه که در ادامه بیش تر توضیحش میدم




فارغ از هر اتفاقی که تو این پهنه ی عظیم بیوفته، ما انسان ها چیزی رو قبول میکنیم که بخوایم.یعنی چیزی که ذهنمون با توجه با شواهد و دلایل مختلفی که داره به جمع بندیه مَحکَمه پسند خودش میرسه
کیهانه ما چندین میلیارد ساله که به بقا و تحولاته خودش ادامه میده اما بشری که از دله همین کیهان به وجود اومده، مدام داستان های مختلف در مورده جهان برای خودش تعریف کرده که بتونه با خیلی مسائل کنار بیاد و هضمشون کنه و به نوعی از ابهام و ترسه ناشی از ندونستن هم در بیاد
مثلا چند صد ساله پیش فکر میکرد زمین مرکزه عالمه، یه مدت گذشت گفت خورشید مرکزه عالمه، بعد بازم گذشت و شواهد نشون از وجود ستاره ها و سیاره های بیشمار مثله خورشید و زمین میداد که این خبره بدی برای خیلی از انسان ها بود چون قرار بود باورهای قبلیشون به خاطره باورهای به نظر کامل تره یه عده ی دیگه خورد و خاکشیر بشه!

تازه این اتفاقات بدونه درد و خونریزی هم نبود و یه مقدار بیش تر از خاکشیر شدن برامون تلفات داشت! قیمته هر کدوم از این تغییرات سرکوبه جمعیه زیاد تا آدم! ، زندانی و تبعید یا اعدام خیلی از مترقی الفکر های زمانه مثله گالیله بود

و حالا.....بعد از قرن ها پیشروی نه تنها صحبت از بیشمار ستاره نیست بلکه صحبت از میلیاردها کهکشانه.....کهکشان هایی که هر کدومشون خَلق گاه و محله تولده میلیاردها ستاره ی دیگست....یعنی میلیارد در میلیارد ستاره که هر کدومشون از زاویه ی خودشون میتونن مرکزه عالم باشن!
اما چرا صحبت رو به این سمت بردم؟ جوابش خیلی سادست......چون فارق از هر تغییر و تحول و وجود و غیر وجودی که "جهانه بیرونی" داره، ما با یک جهان خارق العاده و پر جزئیات و اسرار آمیز، "درونه خودمون" سر و کار داریم که داره سِیر پیشرویه خودش رو طی میکنه و چیزی که ما به درکه جهان نسبت میدیم، به نظره من، رسیدن و ساختن به یک هارمونی ای بینه جهان درون و جهانه بیرونمون هست. این جهانه بیرونی از اعضای خانواده میتونه شروع شه و شامل تک تکه خودرو ها و درخت ها و آب و هوا تا همون کهکشان هایی که بهتون گفتم باشه

منظورم از هارمونی و به فهم درآوردن تقریبا یه همچین چیزیه!
منظورم از هارمونی و به فهم درآوردن تقریبا یه همچین چیزیه!