اشتباهاتی که خیلی وقتها خودمون باعث پیر شدن پوستمون میشیم
راستش خیلی وقتها فکر میکنیم پیری پوست یه چیز طبیعیه که کاریش نمیشه کرد. میگیم سن بالا میره، پوست هم چروک میشه، همین. ولی وقتی دقیقتر نگاه میکنی، میبینی یه عالمه از این تغییرات نه تقصیر سنه، نه ژنتیک؛ تقصیر یهسری عادتهای ریز و درشته که سالها باهامونه.
این چیزهایی که میخوام بگم، نه از کتاب خاصیه، نه نسخهی پزشکیه. بیشترش چیزاییه که یا خودم تجربه کردم یا دور و برم دیدم. چیزایی که انقدر عادی شدن که اصلاً به چشم نمیان، ولی یواشیواش پوست رو خسته و پیر میکنن.
شستن صورت با این تصور که «هرچی بیشتر، بهتر»
یه زمانی فکر میکردم اگه صورتمو هی بشورم، پوستم سالمتر میمونه. صبح، ظهر، شب… حتی گاهی فقط چون حس میکردم پوستم چرب شده.
بعد یه مدت دیدم پوستم عجیب خشک شده، بعد دوباره چرب، بعد حساس. انگار خودش هم گیج شده بود.
حقیقت اینه که پوست یه حدی از چربی و محافظ طبیعی لازم داره. وقتی مدام این لایه رو از بین میبریم، پوست مجبور میشه بیشتر از خودش کار بکشه. و این یعنی فرسودگی.
آفتاب؟ «نه بابا، امروز که آفتاب نیست»
این یکی از اون جملههاییه که احتمالاً همهمون گفتیم. هوا ابریه، خونهایم، پشت پنجرهایم، بیرون نمیریم… پس آفتاب کجا بود؟
ولی واقعیت اینه که نور آفتاب همیشه مستقیم و سوزان نیست. خیلی وقتها بیسر و صدا کار خودش رو میکنه.
مشکل اینجاست که اثرش فوری معلوم نمیشه. نه میسوزه، نه درد میگیره. فقط چند سال بعد، وقتی پوست کدرتر و خطدارتر شده، تازه میفهمیم یه چیزی سر جاش نبوده.
خواب کم، ولی عادتکردهایم
خیلیها کمخوابی رو عادی میدونن. انگار بخشی از سبک زندگیه.
اما بدن – و مخصوصاً پوست – هنوز بهش عادت نکرده.
پوست شبها نفس میکشه، ترمیم میشه، خودش رو جمعوجور میکنه. وقتی این زمان رو ازش میگیریم، انگار هر شب یه بخش کوچیک از توانش کم میشه.
اولش فقط کدریه، بعدش خطوط ریز، بعدش خستگی همیشگی صورت.
دست بردن به صورت، بدون فکر
جوش که میزنه، اولین واکنش دستمونه. میدونیم بده، ولی باز انجامش میدیم.
یه فشار کوچیک، یه خراش، یه کندن ناخواسته.
هر بار که این کار رو میکنیم، پوست یه زخم کوچیک برمیداره. شاید دیده نشه، ولی جمع این زخمها میشه ردهایی که بعداً پاک نمیشن.
پوست خیلی چیزها رو تحمل میکنه، اما فراموش نمیکنه.
گردن و دستها؛ جاهایی که یادمون میره وجود دارن
خیلی وقتها همه حواسمون به صورته. ولی یه روز که تو آینه دقیقتر نگاه میکنی، میبینی گردن یه داستان دیگه داره. یا دستها یه جور دیگه سن رو نشون میدن.
پوست این قسمتها نازکتره و بیتوجهی رو زودتر لو میده.
مشکل اینجاست که وقتی بالاخره متوجه میشیم، کار از کار گذشته.
هی عوض کردن روشها، فقط چون حوصلهمون سر رفته
یه مدت با یه روش کنار میایم، بعد خسته میشیم. میگیم این که جواب نداد، بریم سراغ بعدی.
پوست اما مثل آدم نیست که سریع سازگار بشه.
هر بار که مسیر رو عوض میکنیم، پوست از اول باید بفهمه داستان چیه. این سردرگمی، توی درازمدت تبدیل میشه به حساسیت، واکنش، و خستگی.
افراط توی لایهبرداری، چون «حس تمیزی میده»
اون حس نرمی و تازگی بعد از لایهبرداری خیلی وسوسهکنندهست. ولی اگه زیاد تکرار بشه، پوست دیگه فرصتی برای دفاع از خودش نداره.
پوست قرار نیست همیشه صیقلی و بیلایه باشه. بعضی از همین لایهها هستن که جلوی پیر شدن رو میگیرن.
استرسهایی که بهشون عادت کردیم
استرسهای کوچیک ولی مداوم، بدترین نوع استرسن.
نه اونقدری بزرگن که بهشون توجه کنیم، نه اونقدری کم که بیاثر باشن.
این تنش دائمی، مستقیم روی پوست میشینه. نه یههو، نه با سروصدا. آرومآروم.
آب نخوردن، چون «حوصله ندارم»
خیلی وقتها تشنه نیستیم، ولی بدنمون تشنهست.
پوست وقتی آب کم میاره، جمع میشه. خطوطی که قبلاً نبودن، کمکم خودشون رو نشون میدن.
این چیزها عجیب نیستن، فقط نادیده گرفته میشن.
عجله برای نتیجه گرفتن
یکی از بدترین دشمنهای مراقبت پوست، عجلهست.
میخوایم زود تغییر ببینیم، زود خسته میشیم، زود ناامید میشیم.
پوست اما با زمان کار میکنه. با صبر. با تداوم.
آخرش چی میمونه؟
واقعیت اینه که پیری زودرس معمولاً نتیجه یه تصمیم بزرگ نیست.
نتیجهی صدتا تصمیم کوچیکه که هر روز میگیریم یا نمیگیریم.
پوست نه معجزه میخواد، نه افراط.
فقط یه ذره توجه، یه ذره مهربونی، و کمتر اذیت شدن.
مطلبی دیگر در همین موضوع
باشگاه تیراندازی، قضاوت و تصمیمگیری در زندگی
مطلبی دیگر در همین موضوع
جرأت داشته باش، کتابی برای افزایش اعتماد به نفس شما
بر اساس علایق شما
نیمه شب...