داستان های من و برنامه نویسی!!!(قسمت اول)

توی دانشگاه با برنامه نویسی آشنا شدم.ابتدای کار وسواس زیادی داشتم که چه حوزه ای رو انتخاب کنم،چون میدونستم هر یک از حوزه های برنامه نویسی اینقدر وسیع هستش که اگه تمام عمر توی یکی از این حوزه ها فعالیت کنم، سر آخر نتونم به صورت کامل ادعای تخصص کنم.

به همین دلیل این فکر که چه حوزه ای رو انتخاب کنم حدود یکسالی فکر منو به خودش مشغول کرده بود.

میدونستم برنامه نویسی کاریه که اگه بتونم توش حرفی واسه گفتن داشته باشم میتونم استقلال مالی چشمگیری داشته باشم.

به همین دلیل یکی از وسواس های من این بود که حوزه ای رو انتخاب کنم که با بازار ایران سازگاری داشته باشه.

بالاخره انتخابم رو انجام دادم و وارد حوزه وب شدم.

حوزه ای که با توجه به بازار رو به رشد موبایل های هوشمند و احساس نیاز هر شغل به حضور در بازار اینترنتی باعث شده بود که به یک انتخاب ایده آل برای علاقه مندان به برنامه نویسی تبدیل بشه.

به قول معروف،خان اول رو با صرف زمان زیادی پشت سر گذاشتم.دنبال منبع آموزشی رفتم.میدونستم برای حرفه ای شدن توی این حوزه نیازه زبان انگلیسی رو تا حد متوسطی خوب باشم.

ولی در ابتدای کار در سطح خیلی پایینی از زبان انگلیسی بودم.به همین دلیل نمیتونستم منبع زبان اصلی رو دنبال کنم.

یه جمله معروف هستش که میگه نگران مسیر نباشید، شما اقدام به حرکت کنید توی هرمرحله، مرحله بعدی خودش مشخص میشه.

منم به این جمله عمل کردم و با یه دوره زبان فارسی کار رو شروع کردم...

خوشحال میشم شما هم تجربیاتتون رو بگید...

ادامه توی قسمت های بعدی...