فیلمی که حسابی آدمو درگیر خودش میکنه!

میتونم بگم یکی از بهترین فیلم هایی که تو عمرم دیدم فیلم "زندگی زیباست" اثر روبرتو بنینی (سال 1997) هستش. بنظرم این فیلم یکی از شاهکارهای سینماست. فیلمی با موضوع کشتار یهودیان در سال های جنگ جهانی که با بازی فوق العاده ی روبرتو بنینی برنده اسکار هم شده. اولین بار که تعریف این فیلم رو شنیدم و شروع به دیدن فیلم کردم، اول فکر کردم اشتباه فیلم رو دانلود کردم اصلن روند فیلم با اون چیزی که شنیده بودم تطابق نداشت. یه داستان عاشقانه و با روندی آروم و صد البته بازی طنازانه ی روبرتو بنینی و این تا میانه های فیلم ادامه داشت ولی از میانه فیلم یهو روند فیلم تغییر مسیر داد و وارد یه فضایی سیاه میشه که دل بیننده رو خالی میکنه. فضایی از جنگ و اسارت و کشتار بی رحمانه...!طوری این تغییر روند فیلم منو تحت تاثیر قرار داد که حسی داشتیم شبیه به یه خواب عجیب؛ خوابی که اولش رویاس ولی در نهایت کابوسی هراس انگیزه! انگار داری با تمام وجودت داخل یه جنگل زیبا قدم میزنی ولی یهو زیر پات خالی میشه و به داخل یه سیاهچاله ی بی انتها سقوط میکنی!

عشق، فداکاری، جنگ و کشتار، تضادهایی است که داستان فیلم "زندگی زیباست" اونا رو خوب به بیننده منتقل میکنه. عشق پدر به فرزندش و فداکاری که از خودش بجا میذاره، بیننده رو در یه درگیری با خودش تنها میذاره که آخه مگه میشه تو این شرایط این رفتار ها رو کرد؟؟؟ چطور میشه تو سخت ترین و ترسناک ترین شرایط ممکن آدم یجوری رفتار کنه که آسیبی به خانوادش نرسه و تمام تلاشش رو بکنه که فرزندش امیدش رو از دست نده؛ واقعا میشه؟؟

بنظرم اگر این فیلم رو ندیدین حتما برای یبار هم شده این فیلم رو ببیند هرچند که ممکنه تا میانه فیلم چیزی جز یه داستان عاشقانه (که البته همون هم زیاد نمیشه ازش ساده گذشت) گیرتون نیاد ولی از میانه این فیلم شاید حسی عجیب رو تجربه کنید و شایدم آخر فیلم مثه من احساساتی باشین و اشکتون هم دراد...

?این فیلم رو دیدین؟برداشتتون چیه بوده از این فیلم؟؟؟