نقد فیلم کفرناحوم, Capernaum, ،تابو شکنی در نگرشی خاص به مقوله انسان

خلاقیت در ارائه و به سخره کرفتن ،فرهنگی که باری جز نابودی انسانیت را یدک نمیکشد ، و برسی کوتاه و کاملآ متفاوت از برسی های کلیشه ای و مکانیکی ،که در مورد این فیلم، احتمالا خوانده اید


فیلم کفرناحوم, Capernaum, ،تابو شکنی در نگرشی خاص به مقوله انسان

خلاقیت در ارائه و به سخره کرفتن ،فرهنگی که باری جز نابودی انسانیت را یدک نمیکشد ، و برسی کوتاه و کاملآ متفاوت از برسی های کلیشه ای و مکانیکی ،که در مورد این فیلم، احتمالا خوانده اید.

فیلم سینمایی تحسین برانگیز کفر ناحوم ، بکارگردانی یک بانوی لبنانی (nadine labaki)  ساخته سال 2018 ، روایتگر زندگی انسانهائیست که در فقر طبقاتی تحمیل شده از سوی جامعه خویش (در اینجا لبنان) که روزگاری عروس شهرهای جهان بود ،اما امروز در بخشی از آن بدلیل جنگ و ویرانی ، (زندگی) میکنند ، داستان فیلم بیانگر (زندگی) یکی از بسیار خانواده هاییست که در فقر و فلاکت غوطه ورند ، زن و مردی که چندین بچه دارند که بگفته مرد در دادگاه (گمان بر این داشتم که روزی عصای دستم شوند) ، اما در اصل در تحلیلی جامعه شناختی ،بدلیل فرهنگ مستولی بر اندیشه شان ، جز اندکی لذت هم آغوشی و درست کردن فرزند ،کار دیگری برای انجام و احتمالا لذت ندارند . موضوع فیلم پیرامون پسر(ذین) یازده ، دوازده ساله خانواده و دختر (سحر) یازده ساله شان دور میزند که بدلیل تنگدستی ، دختر نو جوان را به صاحب خانه خود البته خانه ای که بقول مادر به خوکدونی شبیه تره تا خونه ،در ازای (لطف) صاحبخانه به او میدهند و الباقی ماجرا........

در اینجا سخن از اثریست که بسیاری از تماشاچیان بدلیل روان  و واقعی بودن آن قصه براحتی با آن همزاد پنداری میکنند ، دل میسوزانند و شاید در بسیاری موارد کودکی خود را در آن میجویند ،آنچه به تصویر کشیده شده بدلیل ساختار باورهای تحمیلی در آن آنرا به اثری ضد باورهای پوسیده و رایج در میان بسیاری از جوامع ،دارای این شیوه نگاه به انسانها که زن را به موجودی تبدیل کرده که تنها برای کامجویی جنسی ،پردازش شده . دردی که دیر زمانیست با بسیاری از روابط و رفتارهای این جوامع بدلیل داشتن باور به باورمندی ای خاص ،در هم تنیده که بلوغ جسمی دختر را حتی اگر در سنی کمتر از یازده هم باشد ،فقط کافیست استخوان بترکاند (عادت ماهانه )شود ، و دیگر کار تمام است و او آماده بارداری و ......... این رفتار کاملا جا افتادۀ چند صد ساله را در گفتار اسعد در دادگاه میشنویم (همه اینجا اینگونه ازدواج میکنند ،زن بابای خود من هم که الان  همینجاست  در همین سن زن بابام شد ،الان هم سالم است)

اما کارگران فیلم که خود در نقش وکیل پسر ظاهر میشود ، که در حقیقت وکالت سحر و سحرها را نیز یدک میکشد ، او در بزنگاههای خاص فلاکت و فقریکه کل خانواده پسر را قربانی کرده اینگونه میپردازد ( مارو آدم حساب نمیکنید ،ما از یه کرم پیش شما بی ارزش تریم ، اگر فرصت و امکانات داشتیم مثل شما و شاید بهتر از شما بودیم ، گفتم سحر رو شوهر میدم که سقف بالای سرش باشه، یه اتاق داشته باشه ، یه تخت که مال خودش باشه و ........) و مادر در جایی دیگر ،خود را فدایی فرزندانش خطاب میکند ، و آنچنان حس درجه چندم بودن زنان در ذهنش جا افتاده که براحتی ،علارقم آن دل آزردگی و اشک در دادگاه ، به پسر در زندان میگوید (ناراحت نباش ،اگر خدا این یکی رو دختر کرد اسمشو میزاریم سحر) و در همیجاست که کارگردان، اوج زیبایی بازی ارزشمند پسر را به تصویر میکشد  (تو اصلا قلب نداری ..... و شکلاتها را به سطل میریزد و....)

نادین لاباکی( nadin labaki )بانوی کارگردان لبنانی فیلم (کفرناحوم ) با امکاناتی محدود و با زبانی خاص از سوی سحرها فریاد میکشد ،درست است که فقیریم ،اما ما را بدلیل داشتن اندام جنسی نفروشید ، یا زنده به گور نکنید ،چرا که ما نیز شایستگی زندگی کردن را داریم .

آنچه فراتر از هر چیزی الارقم برخی صحنه ها که کمی بحث برانگیز است ، توانایی لاباکی در ارائه مفاهیمی است که در تابوی ،باورها نهفته، ولی او با رشادت تمام با بیان این معضل در قالب ،ناتوانی و فقر و بازیگرفتن درخشان او از چند غیر حرفه ای بخصوص بازی درخشان پسر نوجوان (ذین) با بازی (zain al rafeea)، او را به داوری نگارنده در عملکرد خود موفق و تحسین بر انگیز می نماید . در ادامه این تلخ نامه ، ذین که در مهار خانواده در فروش سحر ،خواهرش ،خود را ناتوان میابد ، از خانه جدا و در شهر رها میکند ، در این میان کار بزرگ نادین لاباکی با بیان کلماتی از سوی برخی افراد که در فیلم گذری می آیند و میروند ، به زیبایی هر چه تمام تر ،آنچه خواهان بیانش است ،از زبان این و آن بیان میدارد، در قسمتی در اواخر فیلم دختر نوجوان که دستفروشی میکند ، به ذین میگوید (میخواهم از اینجا به جایی بروم که هیچکس نمیپرسه اهل کجایی ،اذیتت نمیکنن ، در اونجا اتاق خودم رو دارم ،کسی بدون در زدن داخل نمیشه ،مگر آنکه خودم بگم بیاد تو و [در اونجا بچه ها به مرگ طبیعی میمیرن نه در اثر ترکیدن بمب] .و و و و

فیلم با موضوعی عام اما بیانی خاص ، خود را سرو گردنی فراتر از فیلمهای هم موضوع خود کرده ،

در مجموع ،فیلمی موفق ،و تبدیل به کاری بیادگار ماندنی در ذهن مخاطب و انصافآ که لیاقت آن همه تحسین را در فستیوالها ، بخصوص کن را دارا بود . نگارنده دیدن این فیلم را به (کارگردان) های داخلی توصیه میکنم ، تا نیازی نباشد با عربده کشیهایی بی محتوا نظیر (ابد و یک روز) و جرو واجر کردن این و آن در ( مغزهای کوچک زنگ زده) بخواهند،مثلا فقر مالی و احتمالا فرهنگی را به تصویر بکشند البته در این دومی ادای (سام پکین پا) ، را بیشتر . بله ، کمی به صحرای کربلا زدم اما در مقالی دیگر به این فیلمها و نذایر آن و لجن ساختهایی بنام فیلم و سریالهای (کمدی) که البته در گذشته نگاهی کوتاه به این ویرانۀ ، آلوده ، داشته ام اما بیشتر خواهم پرداخت .همینطور فیلمهای کپی سازی شده از سینمای دهه،پنحاه و شصت هالیوود ،مثل خفگی و امثال آن که نابازیگرانش مثل رباط که البته از بی کفایتی ناکارگردانانیست که میخواهند ادای هیچکاکها و الیاکازان ها و ...... را در بیاورند.

دست آخر آنکه فیلم کفر ناحوم همانگونه که گفته شد ، در پس قصه ظاهری خود ، و احتمالا فرار از عقوبت تئودور ونگوک ، درد خود را در پشت لبخند تخیلی (ذین) پنهان میدارد ، و به گونه ای تمثیلی ،میگوید ، شکایتم این است که چرا مرا بدنیا آوردند ، و در پس ،سرنوشت سحرها , راهی جز فرار از جزم اندیشی نمییابد (بار دیگر نگاه کنید و البته بشنوید سخنان دخترک دستفروش را به ذین) .

تماشای فیلم ،بیشک خالی از لطف نیست.

سامان سامانی