علی میرفردوس·۲ سال پیشردی از یک آهنگتابستان آن سال آشی بود از حسهای عمیق، هم خوب و هم بد. بعد از آن خداحافظی طولانی با مادربزرگ، وقتی بالاخره سوار ماشین شدم دیگر نتوانستم جلو…
علی میرفردوس·۲ سال پیشمینویسم چون باید بنویسممینویسم چون باید بنویسم. باید این غم را مشخص کنم؛ روی کلمات بغلتانمش؛ وردنهاش کنم؛ بلکه بتوانم با درد کمتری بخوابم.هنوز یک ماه از رفتنم ن…
علی میرفردوس·۴ سال پیشتوییتهایی که میترسندگوشمان از حرفهایی راجع به شبکههای اجتماعی پر است و فکرمان نیز. این وسط خیلی چیز قربانی میشود ولی آن کوچولوهای ناز چه؟!
علی میرفردوس·۴ سال پیشآلونکی برای سه خطابه بیخانمانگاهی حرفهایی در گلویمان میماند. وقتی کسی را از دست میدهیم این گلوگیری با غم و سوگ همراه میشود. اینجا سه خطابه از این نوع را آوردهام.
علی میرفردوس·۴ سال پیشبداههنوازی با پتکنکات و توضیحاتی که خوشحال میشوم قبل از خواندن بقیه مطالبم بخوانید
علی میرفردوس·۵ سال پیششکار ماموت در صبح دلانگیز پاییزیبرف همچنان آرام می بارید و بلورهای زیبای کنار مسیر را جادوییتر می کرد. به تازگی در موقعیتم قرار گرفته بودم. دستم را بالا آوردم و در دستکش…
علی میرفردوسدرکیبوردی برای آزادی·۵ سال پیشهم ارز با سلام جهانیک رسمی بوده که اولین مثال استفاده از یک زبان برنامه نویسی Hello world باشد. برای آنهایی که برخوردی با آن نداشته اند باید بگویم که…