...
نوشتاری درمورد فیلم استاکر، اثر کارگردان شهیر روس، آندری تارکوفسکی
در اتاق آرزوها تنها پنهانی ترین آرزو برآورده می شود، نه آن آرزوهایی که به زبان گفته می شوند!
به نام خدا
آندری تارکوفسکی از آن دست کارگردان هایی است که به دنبال انتقال پیامی مهم به مخاطب است تا اینکه نگاهش به گیشه فروش باشد. این مطلب از آثار وی کاملا مشخص است. فیلم هایی طولانی، با سکانس هایی بلند و حرکت دوربینی آرام به همراه مفاهیم متافیزیکی و معناگرایانه که انسان مدرن کمتر تاب تحمل چنین مسائلی را دارد. تمام این مشخصات بطور کامل در استاکر قابل مشاهده است.
استاکر را میتوان فیلمی دانست که سعی دارد ایمان را به انسان امروزی یادآوری کند. استاکر بازگشتی است به درون. درونی که در دنیا امروز و جوامع مدرن به آن کمتر بها داده میشود. استاکر میخواهد این مفهوم که همه چیز با تجربه قابل اثبات نیست را به انسان بفهماند و بگوید اگر کمی دقیق نگاه کنیم میتوانیم معجزاتی را ببینیم که در اطراف ما درحال رخ دادن هستند.
بهترین واژه ای که می تواند برای توصیف این اثر استفاده کرد واژه انسان است. این فیلم به شدت انسانی است. در واقع استاکر پیش از آن که یک فیلم باشد یک اثر روانشناسانه و انسان شناسانه است.
در فیلم سه شخصیت اصلی وجود دارد که ما نام آن ها را نمیدانیم بلکه آن ها را با شغل و حرفه ای که دارند میشناسیم. استاکر، پروفسور و نویسنده آن سه شخصیتی هستند که ما در فیلم با آن ها همسفر شده و به مکانی مرموز به نام منطقه می رویم. این نوع نام گذاری (در واقع نام نَگذاری) باعث شده است که داستان فیلم تمثیلی شده و بیننده بتواند ارتباط بیشتری با فیلم و داستان آن بر قرار کند.
در منطقه اتاقی وجود دارد. اتاقی که آرزو را برآورده میکند! استاکر ها در واقع راهنمایان مردمانی هستند که به جستوجوی اتاق خواهان رفتن به منطقهاند. استاکری که ما در فیلم مشاهده میکنیم انسانی است رنجور و غمگین که چیزی به جز اتاق برایش نمانده است. شخصیت پروفسور در فیلم یک دانشمند تجربه گرا است که گویی در طول عمر علمی خود نتوانسته موفقیت چشم گیری بدست بیاورد و حال توسط دوستان و اطرافیانش نیز طرد شده و خواهان رسیدن به اتاق آرزوها است. نویسنده اما انسانی است دائم الخمر که از نقد های غیرمنصفانه (در واقع همان حرف مردم خودمان) رنجیده و دچار روزمرگی شدیدی شده است.
در منطقه و برای رسید به اتاق باید مراقب هر قدمی که برداشته میشود بود. نزدیک ترین راه به اتاق مطمئن ترین راه نیست و قبل از رسیدن به اتاق باید از تونلی به نام چرخ گوشت گذشت! فقط کافی است به جای کلمه منطقه، دنیا و به جای کلمه اتاق، ایمان را گذاشت تا متوجه پیامی که در فیلم هست شد. در دنیا برای رسیدن به ایمان نمی توان هر مسیری را رفت. در راه رسیدن به ایمان هرچقدر مسیر طولانی تر و مشکل تر باشد ایمان راسخ تر و استوارتر خواهد بود و مهم ترین مطلب آنکه قبل از رسیدن به ایمان روح انسان باید خُرد و نرم شده باشد.
این فیلم پر از دیالوگ ها، مونولوگ ها، سکانس ها و صحنه های اعجاب انگیز است. شاید این فیلم ۲ساعت و چهل دقیقه ای برای مخاطب عام سینما که بیشتر به دنبال سرگرمی و صحنه های پرهیاهو و اکشن است حوصله سر بر و خسته کننده باشد، اما بدون شک مخاطبانی که علاقمند به سینمای معناگرا و بدون هیاهو هستند از این فیلم لذت خواهند برد.
« در این نوشتار به مسائل زیادی در مورد فیلم و داستان فیلم اشاره نشد، بلکه تنها به مهم ترین مسائل بسنده شد. البته نوشتارها، نقدها و تحلیل های دیگری در مورد فیلم در فضای اینترنت موجود است که می توانید به آن ها مراجعه کنید »
مطلبی دیگر از این انتشارات
نیمهشب در پاریس
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیک _ صدرا پس از دیدن این فیلم در انتشارات فِلمو باکس
مطلبی دیگر از این انتشارات
11 فیلم عاشقانه، پیشنهاد شده از مووینه