چالشها را در سختی ها جستجو کنید

اگر بتوانید خواسته های خود را در رویا ببینید، به آن جامه عمل خواهید پوشاند.

(والت دیسنی)

Walter Elias Disney
Walter Elias Disney

بسیاری از جویندگان موفقیت توقع دارند پس از پیمودن راهی دراز و پر پیچ و خم به اهداف و رویا هایی که در سر می پرورانند نائل آیند. حال به این ماجرا توجه کنید: شما در 26 سالگی پیشاپیش در کار خود توفیق روز افزونی یافته اید اما ناگهان پس از برخورد با رویدادی غیر منتظره به بن بست می رسید و از پیشرفت باز می مانید. این اتفاقی بود که برای والت دیسنی روی داد. او در 26 سالگی در تولید فیلم های کارتون بسیار موفق بود و با استدیو بزرگ یونیورسال کار می کرد. نخستین شخصیت کارتونی اش به اسم اسوالد در نقش خرگوش خوش شانس ظاهر شد. والت دیسنی پس از موفقیت چشمگیر کارتون خرگوش خوش شانس عازم نیویورک شد تا ضمن توصیف قابلیت هایش در محافل هنری این شهر برنامه های آتی اش را معرفی کرده ، قلمرو تازه ای را برای حضور توانایی هایش گشوده و به خاطر محبوبیت خرگوش خوش شانس قیمت جدید توزیع آن را اعلام کند.

او انتظار داشت هوادارانش که در مقصد با دسته گل منتظرش هستند به استقبال او بیایند ، پرچم ها به افتخارش به اهتزاز در آمده و گروه موسیقی به هنگام ورودش بنوازد. اما تمام این ها پنداری باطل بیش نبود.

دیسنی نه تنها از سوی محافل هنری مورد استقبال قرار نگرفت، بلکه افراد بر تقاضایش بر افزایش قیمت کارتون محبوبش خط بطلان کشیدند و گفتند که این کارتون به توزیع کننده آن یعنی یونیورسال تعلق دارد.

دیسنی دو راه پیش روی داشت :از کار و استدیو مستقل خود دست بکشد، خواسته و امیالش را واپس بزند، به استدیو یونیورسال ملحق شود کارش را تحت نظارت روسای این موسسه ادامه دهد ، یا اینکه سرمایه گذاری بر روی محبوب ترین شخصیت کارتونی اش صرفنظر کرده ، از حمایت دست اندر کاران نیرومند و با تجربه در این صنعت دل بریده و استدیو مستقل خود را راه اندازی کند.

و والت دیسنی با پیروی از اشتیاق خارق العاده ای که از عمق وجودش برمی خاست و قدرت ایستادگی در برابر حوادث بزرگ را در وی به جود آورده بود و راه دوم را برگزید.

دیسنی روز به روز بر وسعت شرکتش افزود و طرح های بهتر و بزرگتری را جامع عمل پوشاند. در سال 1950 خیال پردازی های دیسنی به تولید کارتون های "میکی موس" "دونالد داک" و "گوفی" منجر شد. و سپس فیلم هایی که جذابیت آن همیشگی است نظیر "سیندرلا" و "بامبی" به صحنه آمد.

نخستین کارتون رنگی او به اسم "سمفونی احمقانه " به شدت مورد استقبال قرار گرفت.

  • والت دیسنی در بخشی از خاطرات خود می نویسد:

تمام ناملایمات و سختی هایی که در زندگی تجربه کردم ، زیر بنای ترقی و تکاملم شد . ممکن از هنگام برخورد با موانع به قدرت و اهمیت آنها پی نبرید، در صورتی که یک آسیب جدی ممکن است بهترین اتفاقی باشد که بتواند برای شما روی دهد.

منظور والت دیسنی آن است که هنگامی که با مصائب و ناملایمات روبه رو می شوید که نه راه پیش دارید و نه راه پس ، خود را نبازید. چه بسا مجال شگفت انگیز پیش آمده تابتوانید گرایش هایی را که نسبت به زندگی دارید دقیق تر بنگرید.

فراموش نکنید هر مشکلی به همراه خود تخم و نطفه ی یک موفقیت بزرگ را به همراه می آورد.

بنابراین هنگام برخورد با موانع ببینید که در ورای این نارسایی چه فرصتی نهفته است و آنگاه از آن برای ارتقا به سطوح بالاتر بهره ببرید.

دیزنی در ادامه مطلب می گوید :

من تنها زمانی خوب کار می کنم که برای مبارزه موانعی پیش روی داشته باشم. هر گاه همه ی کار ها بر وفق مرادم پیش برود میترسم با آرامش پیش از طوفان مواجه باشم.

پی نوشت : بخشی از کتاب "جرات برای بردن" از جف چگوین و ترجمه محمدرضا آل یاسین

و اما سخن پایانی :

جرات برای بردن جز معدود کتاب هایی هستش که همیشه روی میز کارم می تونه باشه و حتی در مواقع بی حوصلگی خوندن یک بخش از اون منو سرحال می کنه ، اگر بخوام ی توضیح کلی در رابطه با این کتاب بهتون بدم اینکه در رابطه با زندگی و خاطرات موفق ترین افراد جهان صحبت می کنه و واقعا خوندن تجربه های تلخ و شیرین افراد موفق و تاثیر گذار همیشه موجب یک انگیزه درونی برای ادامه مسیرم میشه چون معتقدم زمانی که کتاب رو باز می کنم برای خوندن یک دوست توی یک کافه دنج نشسته روبه روم و داریم با هم یک گپ جانانه میزنیم ! این طور وقتا بعد از خوندن یک سطر شروع می کنم به تحلیل خودم و مقایسه کردن تجربه ها و چالش هایی که دارم و از دیدگاه دیگه ای سعی می کنم راه حل پیدا کنم و اینطور میشه که خوندن یک کتاب برای من ممکنه ماه ها طول بکشه اما مهم لذت بردن و درس گرفتن از تجربه دیگران هستش ....

شاید به اشتراک گذاشتن بخش هایی از کتاب و مقاله هایی که می خونم موجب بشه که اول اینکه حال شما هم خوب بشه و یک انگیزه هرچند کوچیک برای ادامه مسیرتون بهتون بده ، دوم اینکه منم موظف بشم بیشتر مطالعه کنم ، بیشتر یادبگیرم و بیشتر عمل کنم به خواسته درونیم یعنی " نوشتن ".....

ممنون که تا اینجا همراه من بودید.