چطور به ادراک شهودی مان دسترسی پیدا کنیم؟

چگونه به ادراک شهودی‌مان دسترسی پیدا کنیم

تحقیقات نشان می دهد دریافتهای درونی ما را ذهن ناخودآگاهمان هدایت می کند. در این مقاله به این که اچ اس پی ها چگونه می توانند از مزایای این ویژگی بهره ببرند، می پردازیم.

من ساعت ۶:۳۰ صبح وارد دفترم شدم. خورشید داشت به زحمت از افق بالا می آمد، ولی من سر کارم بودم؛ در حالی که این اتاق را کمتر از ۱۲ ساعت پیش ترک کرده بودم.

به خاطر کمبود خواب، کمی سرگیجه داشتم و حالم از دوناتی که در ماشین خورده بودم بد بود. ولی تصمیم داشتم چند ساعتی بدون شنیدن داستان مراجع اتاق کناری یا در زدن همکاری که می‌خواست درباره مشکلات آژانس صحبت کند، کار کنم. و دقیقاً به همین دلیل هم تا دیروقت ماندم.

اگرچه در شغل مورد علاقه‌ام به عنوان برگزار کننده اجتماعات در یک آژانس مدافع قربانیان کار می کردم، می دانستم که نمی توانم تاب بیاورم. مدیریت یک دپارتمان و اداره کردن ستاد بحران آژانس، علاوه بر همیشه در دسترس بودن، به معنای ساعات بسیار طولانی کار هم بود.

در عُرف کار آژانس، مراقبت از خود شدیداً کم ارزش تلقی می شد و به همین دلیل من با گنجاندن مدیتیشن (مراقبه) یا روان درمانی در برنامه ام مشکل داشتم. از این گذشته، سِمت من نیاز به سخنرانی های عمومی و ارتباط با جامعه داشت که در نتیجه مجبور می شدم برای دوره های زمانی طولانی روی پا باشم.

همه ی این ها -به ویژه برای یک آدم بسیار حساس- بسیار چالش برانگیز بود. به علاوه، حتی با این که عمیق گوش دادن و جذب عواطف دیگران از ویژگی های برجسته ی من، به خصوص در زمینه ی کاری‌ام بود، باعث می‌شد احساس کنم از لحاظ ذهنی و احساسی اشباع و غرق شده‌ام. خسته و درهم شکسته بودم و از پا درآمده بودم.

اما از آنجا که در تمام عمرم دریافت‌های درونی‌ام را نادیده گرفته بودم، به سختی می‌توانستم راه متوقف کردن این کار را ببینم و تشخیص دهم. و به جای آن تلاش می کردم با راضی نگه داشتن دیگران یک دیوار محافظ در برابر رنج برای خودم بسازم. ناخواسته، دریافت های درونی ام را خاموش و با تمنای تایید از دیگران مبادله اش کرده بودم.

چند ماه بعد، وقتی مثل یک جنین کف آشپزخانه به خود می‌پیچیدم، فهمیدم دیگر تحمل این شرایط از حد من خارج است و باید به درونم گوش کنم.

از کارم استعفا دادم و به خانه آمدم. آرامشی که از اعتماد به صدای درونی‌ام حس می کردم آنقدر زیاد و شدید بود که تصمیم گرفتم دیگر هرگز به احساس خستگی مفرط برنگردم.

دریافت ذهنی (شهود) چیست؟

حتماً وقت هایی را تجربه کرده اید که مجبور هستید تصمیمی بگیرید و به طور طبیعی و فطری می‌دانید که چه باید بکنید. این، کارِ حس شهود شماست؛ یک حس درونی که به شما می‌گوید باید گزینه «الف» را انتخاب کنید؛ نه «ب» (یا برعکس). یا این که شاید گزینه «ب» به طور مثال به معنای شغلی با دستمزد بالاتر، را انتخاب می‌کنید؛ اگرچه می‌دانید گزینه «الف» به معنای شغلی با دستمزد پایین تر، شما را خوشحال‌تر می‌کند.

تحقیقات نشان داده دریافت‌های ذهنی ما توسط ذهن ناخودآگاه هدایت می‌شوند و ما «فقط می دانیم» که آن چیز برای ما خوب است یا بد.

و وقتی خود بسیار حساسمان را در این داستان قرار بدهیم، گوش دادن به دریافت های درونی باید کار بسیار ساده‌ای باشد؛ نه؟ بالاخره هرچه باشد، ما اچ اس پی‌ها همین حالا هم به پردازش عمیق تر موضوعات تمایل زیادی داریم و در توجه به تک تک جزییات، مهارت داریم که وقتی صحبت از گوش دادن به ندای درون می شود، این‌ها از نقاط قوت ما به حساب می‌آیند.

اما وقتی انتخاب می‌کنیم که این غربال حسی درونی را انکار یا از سرمان بیرون کنیم، اعتماد به دریافت‌هایمان را

از دست می دهیم و تجربیاتمان را کم ارزش یا مبالغه آمیز می‌پنداریم. این موضوع می‌تواند باعث یک احساس بی‌ثباتی و سردرگمی فراگیر و همه جانبه شود و منجر به ایجاد چرخه ی فعالیت و کار کردن بیش از حد، راضی نگه داشتن دیگران و کمال گرایی و نهایتاً از پا درآمدن‌مان می‌شود؛ مثل موردی که برای من پیش آمد.

چرا گوش دادن به ندای درونی برای آدم‌ بسیار حساس مفید است؟

حس شهودی ما یک سیستم هدایت حیاتی است و به ویژه برای اچ اس پی‌ها گوش دادن به آن سودمند است.

برای مثال من هرچه بیشتر با دریافت‌های ذهنی‌ام در تماس باشم، بیشتر برایم مثل یک لنگر احساسی عمل می‌کند. این به من اجازه می‌دهد بفهمم کدام احساسات متعلق به من نیستند و حس کنم چه وقت‌هایی در تلاش و دست و پا زدن برای برقراری ارتباطات با دیگران و اصلاح آن ها هستم، به جای اینکه فقط برای شنیدن دردهایشان وقت بگذارم.

همچنین امنیت و آرامش را عمیقا حس کرده‌ام. اعتماد به دریافت‌های درونی‌ام به من اجازه داده زیرِ صداهای پی در پی و سریع ذهن بسیار حساس کلافه‌ام یک جای ساکت پیدا کنم.

با اعتماد به دریافت‌های شهودی، زندگی من وضوح و ثباتی پیدا کرده که وقتی من در شیدایی راضی نگه داشتن

دیگران بودم- انگار که ۲۴ ساعته و ۷ روز هفته در دفترم زندگی می کردم- دست یافتنی نبود.

۵ تمرین زیر که براساس سعی و خطا آموخته‌ام، به من کمک کردند تا دوباره با درونم متحد شوم و می توانند به شما هم کمک کنند.

۵ راه آسان برای تقویت دریافت‌های درونی

۱. به ذهنتان بیش از آنچه فکر می‌کنید نیاز دارد استراحت بدهید و این ذهنیت را که چقدر بهره‌ور و سودمند هستید رها کنید.

آدم‌های بسیار حساس بیشتر از غیرحساس‌ها به خواب نیاز دارند و فرآیند یادگیری ارتباط با حس های درونی‌تان، با احترام به انرژی و نیازهای جسمی‌تان به جای میل به خط زدن موارد «فهرست بایدهایتان» است.

برای این که به خودتان اجازه دهید استراحت کنید، لازم است تمایل شدید جامعه به بهره وری را کنار بزنید؛ رها کردن این ذهنیت مستلزم جدا کردن «حس ارزشمندی» از «بهره وری» شماست.

هر وقت احساس کردید تحت فشار هستید و میل شدیدی برای برداشتن یک قدم دیگر دارید، بگویید: «من تصمیم ندارم در کلافگی و درهم شکستگی زندگی کنم.» و وقتی بدن شما فریاد می زند: «توقف کنید»، توقف کنید.

برای من ماهها طول کشید که با استراحت متداوم و منسجم، مثل چرت های کوتاه (چند بار در روز) دوباره با

قطب‌نمای درونی‌ام ارتباط برقرار کنم. و پیوسته غافلگیر می‌شوم از این که هرچه کمتر خودم را وادار می‌کنم در

وظایفی غرق شوم که برای سودمند بودن «مجبورم» انجامشان دهم، کارهای بیشتری را به انجام می‌رسانم.

۲. از این که نیازهای خودتان را بر دیگران مقدم می‌دارید، احساس گناه نکنید.

همین که شما از جنون کار کردن دست برمی‌دارید، حس می کنید دیگران را ناامید و مایوس کرده اید. آدم‌های بسیار حساس نسبت به نیازها و انتظارات دیگران هوشیار هستند؛ حسی مثل این که اگر آن نیازها را برآورده نکنید، احساس گناه زیادی درون شما فعال می‌شود.

وقتی این حس در شما برانگیخته می‌شود، به ترس پشت آن نگاه کنید. فرآیند رها کردن احساس گناه و ترس پشت آن به صبر و حوصله نیاز دارد تا مهربانانه با خود کودکتان که از ناامید کردن دیگران می ترسد هماهنگ شوید.

اما وقتی احساس ترس را تصدیق کنید و با آن هماهنگ شوید و در کنارش بمانید، گرفتگی و فشار ناشی از احساس گناه به طور طبیعی شروع به آزاد شدن می‌کند.

۳. وقتی برای تنها بودن در نظر بگیرید و اجازه دهید ذهنتان بدود؛ به ویژه در طبیعت...

بر کسی پوشیده نیست که اچ اس پی ها به اوقات تنهایی نیاز دارند و این برای بازسازی پیوند شما با دریافتهای شهودی تان حیاتی است. ضروری است زمان و مکانی دور از افکار و احساسات دیگران در نظر بگیرید تا بتوانید به احساسات خودتان آگاه شوید.

از آنجا که ما آدم‌های بسیار حساس تمایل داریم مسئولیت افکار و احساسات دیگران را به عهده بگیریم، به زمان احتیاج داریم تا از آنها جدا و به درون خود متصل شویم.

و بهترین جا برای تنها بودن کجاست؟ بیرون در هوای آزاد. تحقیقات نشان می دهد وقت گذراندن در طبیعت بسیار سودمند است. چیزی در وقت گذراندن میان درختان، آب، و کوهها وجود دارد که آهنگ درونی شما را منعکس و کمک می کند با بخش عمیق تری از خودتان دوباره ارتباط برقرار کنید.

۴ . با یک ابزار مراقبت از خود مثل مدیتیشن با بدنتان همبستگی پیدا کنید.

پیوستگی و ارتباط با بدنتان برای کمک به تمیز دادن و تشخیص شهود از میل شما به خوشنود نگه داشتن دیگران ضروری است. وقتی در دریایی از راضی نگه داشتن دیگران زندگی می کنید، اغلب ارتباط با بدنتان را قطع می کنید؛ به طوری که می‌توانید تمام توقعات را بدون وقفه ای برای توجه به نیازهای خودتان برآورده کنید.

چیزی که می توانید امتحان کنید مدیتیشن متمرکز بر جسم است؛ هنر اتصال دوباره و آگاهانه با بدنتان. بدن شما احساسات ناشناخته و کشف نشده و ادراکات عمیق تر را در کنار احساسات درونی افراد و موقعیت های دیگر در خود نگه می دارد.

تمرین های بسیاری وجود دارد؛ مثل یوگا، تمرین تنفس، اسکن بدن (به معنای حس کردن و فکر کردن به تک تک اعضای بدن)، و ماساژ. با این که در ابتدای کار این تمرین ها عجیب به نظر می‌رسند، فوایدشان –به ویژه اگر به طور مرتب انجام شوند- زندگی شما را تغییر خواهد داد.

۵. از یادداشت‌های روزانه برای خودنگری بهره بگیرید.

ما اچ اس پی‌ها معمولاً زیاد فکر می‌کنیم، به همین دلیل انجام کارهای درون نگرانه می تواند به ما کمک کند افکار و احساسات خود را بهتر پردازش کنیم. یکی از راه‌های انجام این کار، نوشتن یادداشت روزانه است؛ راهی موثر برای ارتباط با دریافت های درونی تان.

افراد بسیار حساس میل شدیدی به انتقاد از خود دارند و این صدای انتقاد درونی که متعلق به سمت منطقی ذهن شماست، می تواند آگاهی شهودی شگفت انگیزتان را مسدود کند.

اما نوشتن می تواند ذهن شما را برای ادراکاتی که از راههای دیگر نمی‌توانستید به آنها دست پیدا کنید، باز کند. چیزی در نوشتن هر آنچه به ذهنتان می‌رسد وجود دارد که به شما اجازه می‌دهد احساسات‌تان را بدون بازجویی‌های بخش منطقی و انتقادی خود بیان کنید.

و خیلی زود متوجه می شوید که دیدن پاسخ های شهودی شما در نوشته های‌تان کمک می‌کند ارتباط شما با راهنمای درون‌تان برقرار شود.